۱۶ پاسخ

خدارو شکر کن اول از همه ک سالمی
خدارو شکر کن ک سقف بالاسر داری
خدارو شکر کن ک خدا لطف کرده تو مادر شدی
خدارو شکر کن ک خدا دوتا بچه همزمان صحیح و سالم بهت عطا کرده
خدارو شکر کن زندگیه سالمی داری
و خدارو شکر کن ک در غربت هستی تمرکزت رو زندگیته آقا بالاسر نداری
و خیلی چیزای دیگه مطمئن باش سریع میگذره بزرگ میشن بچه ها و حتما دلت تنگ این روزهای شیرین میشه

کاش منم یه خونه۶۰/۷۰ متری از خودمون داشتیم ک میدونستم مستاجر نیستم و کم کم ب بچه هام آرامش میدادم و یکی رو مهد و یکی دیگ رو کارگاه مادر کودک می‌بردم
فقط کاش خونه داشتم و فکر مستأجری دست از سرم برمیداشت.من دخترام شیر ب شیر هستن.پازل و جورچین و نقاشی و خواندن و نوشتن و چیزای مثل شعر و آهنگ و رقص و بازی آموزش میدم
سختش نکن رها کن خودت رو

مستأجری یا صاحبخونه؟؟

ويتامين ب١٢ و دي بخور

چن سالشونه؟

بهترینش فقط ابنه بیخیال بشی هرکاری دوستددارن کنن فقط در حد بعد از ظهر ی دور بیرون برید

واای خواهر منم ی پسر۴ساله و یک ماهه دارم شدم جیغ و دادی از دست بزرگه که نمیذاره کوچکه بخوابه دایم درحال بوس کردنشه ..کوچکه هم دایم گرسنه ست و گریه...خدا صبربده فقط...

کاش منم تویه خونه ۴۰متری زندگی میکردم توی شهر غریب بودم..امامیتونستم بزرگترین نعمت برای بچم که خواهر برادره روبراش دنیا بیارم..اما به دلیل یه نقص معلولیت توی بدن خودم ک تازه داره درگیرم میکنه..دکتراتوصیه کردن دیگه نیارم...😪😪

منم دوتا دارم یکی ۴/۵ساله یکی ۳ساله از صبح تا شب دعوا دارن و اذیت منم شدم یه دیوونه عصبی

بزرگه رو بذار مهد کوچیکه رو ببر پارک بچه تقصیری نداره خودت میگی ۶۰ متر جا پسر بچه هم فول انرژیه چیکار کنه

همه همون تو خونه ۶۰ تا ۷۵ متری هستیم
منم جایی ندارم برم
ولی پسرم میره تو کوچه دو چرخه سواری
خودمم یه سطل میذارم میشینم دم در حیاط یکم به بچه ها نگا میکنم یکم تو گوشی
واقعاا حوصله خودمم خیلی سر میره
وای بحال این بچه ها
ن پارکی هس ن جایی که بریم

همه همینن خواهر دیگه یه جوری مدیریت کن پارک ببر پیاده روی برین تو خونه کاردستی درست کنین پازل بازی شعر خوندن ورزش کردن آبرنگ گل بازی

یا ابالفضل منم پسر دومم ماه دیگه آن شا الله به دنیا میاد یعنی دهنم سرویس میخواد بشه🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

سلام خانم ببخشید بچه هات چند وقتشون بود ختنه کردی

دقیقامث منی فقط من بجه هام۵سال اختلاف دارن🥲

منم شدیدا عصبی هستم و خسته از بچه داری
همش داد و فریاد میزنم
همش به خودم قول میدم
ولی دوباره انجام میدم🥺

سوال های مرتبط

مامان دخملی ها مامان دخملی ها ۴ سالگی
خواهرم تازه۷ روزه زایمان کرده،سر دخترش چون سینه ش نوک نداشت چندان اذیت نشد یعنی شدا شدید هم شد اما تا ۵یا۶ روزگی بچش اوکی شد کم کم ب مرور
الان۷ روزه پسرش رو دنیا آورده ،سینش زخمه زخم شده ،مادرم میگف پری شب بالا آورد پسرش تو شیر بالا آوردش انگار خون یا لخته خون دیده
حال پسرش هم خوبه خوبه فقط خیلی خواهرم عذاب میکشه وقتی سینه میده
میگم وقتی سینت تخته بی نوک هستی مثل من یا مامان حداقل مقداری نوک نداری چ اصراری داری هم خودت رو عذاب بدی هم بچه رو،دختر اولی من چون دختر دومیم رو حامله شدم مجبور ب شیرخشک شدم اتفاقا هم اینقدر راحت بودم البته دومی رو شیر مادر دادم.
بهش میگم شیر خشکش کن بچه رو ،فک نکنین من دشمنی دارما یعنی اگر جلوی شماها اونجوری ب خودش می‌پیچید وقتی سینه میداد می‌گفتین از جون عزیز نیست ک،واقعا هم بچه اینقدر از جون عزیز نیست وقتی خودش در عذاب هست بچه هم در عذابه دیگ
یه ساعت پیش بابام اومد دنبالم منو آورد تا پیش دختر و پسر خواهرم باشم ک مادرم و شوهر خواهرم خواهرمو بیمارستان ببرن چرا؟چون هزیون میگف حواسش سرجاش نبود از هوش رفته بود تو حال خودش نبود و فشارش افتاده بود و بدنش داغه داغ بود
ب من بود میگفتم این بچه رو شیرخشکی کن ک تو این موقعیتت نری بیمارستان بستری بشی ک پسر تازه دنیا اومدت اینجا بی تو باشه
این همه بچه ها شیرخشک خوردن دنیا ب آخر نرسیده انگار پسرش شیرخشک بخوره چی میشه ،جاری هام پسراشون رو با شیرخشک بزرگ کردن و گاه هم شیر پاکتی و شیر لبنیاتی ،همچین قدی و هیکلی درشت تر از دخترای من هستن که...