۹ پاسخ

منم وایه پیپی دقیقا همین حرفارو زدم گفتم میره پیش مامان باباش میخان بازی گنن داستان میگفتم

جالبه توی این سن این بحران رو تجربه میکنیم دقیقا منم دو روزه خودش میره وگرنه دوهفته شدیدا اذیت کرد و مدفوعش رو نگه میداشت و میگفت نباید بیاد خیلیییی زیاد گریه میکرد ، دکتر عمومی ، متخصص ، فوق تخصص گوارش بردم سونو دادم همه سالم بود …. فقط از ترس و من خیلی تعجب کردم که چرا توی این سن دوباره باید بترسه ! الان دارم پیدرولاکس میدم و هربار میره تشویقش میکنم که قوی شدی خوب شدی بزرگ شدی خداروشکر دو روزه کنار اومده

من دخترم و از اول با همین روش متقاعد کردم
بعد مینشست باشون بای بای میکرد
یا تیکه تیکه ک پی پی میکرد
میگف این تویی این باباس اینم منم 😐😂

وای دست به دلم نذار که خونه. آخر میمیرم و یادنمیگیره.
حاضره ایستاده خودش کثیف کنه ولی نشینه رو سنگ . بااینکه ملین میدم بهش

ادامه بده همینودیگه رواعصابتم کارکن

وای من نزدیک دوسال طول کشیدتانگه نداره پدرم دراومدبخداااهمه روشی ام رفتم هرچی بگی بعضی مواقع باباش بزورمیگرفتش تاپیف کنه خوبه گذشت واقعاپیرشدم سرمدفوع کردنش😔

چیزای ملین بره بخوره ک دسشویی ازش زور تر باشه...یبار دوبار دیگه بکنه ترسش تموم میشه

همین روال پیش برو وقتی پی پی کرد بگو باهاش بای بای کن بره تو چاه بره تو خونش تو هم باهاش همکاری کن بگو خداحافظ خداحافظ برو تو چاه برو خونتون بعدم براش برچسب بخر هربار رفت دسشویی پی پی کرد برچسب به عنوان جایزه براش بچسبون پشت دستش بگو اینم جایزه اینکه پسر خوبی بودی پی پیت فرستادی بره چاه بره خونش اینم جایزت

ادامه بده منم همین مسیرو رفتم 😭

سوال های مرتبط

مامان گنجیشک مامان گنجیشک ۴ سالگی
چرا شوهر من اینجوره‌.همش به پسرم بکن نکن میگه .دست نزن خطرناکه میفتی دستت میشکنه پات میشکنه میمیری فلان میشی اینو نخور اونو نخور.همش فاز منفی.همش میزنه توو ذوق آدم.یه بار گفتم هوس بندری کردم.میگه تو آشغال خوری.یا چرا برا بچه پفک میخری.درصورتیکه من سالی یه بار شاید هله هوله بخرم.ولی خودش روزی ۳ وعده نوشابه میخوره ک من حالم بهم میخوره ازین عادتش..یا چون توو کوچه ماشین رد میشه بچه نباید بره توو کوچه..من با خنده از یه شیطنت پسرم تعریف کنم اون باید بزنه توو برجکم بگه پس تو چکار میکردی ک اون این کارو کرد...خب مگه حیوونه که من ببندنش جایی نره کاری نکنه..عملا خودش هیچ کاری نکنه هیچ زحمتی ب خودش نده.و بچه خودبخود همه چیزو توو خیالاتش تجربه کرده باشه..از اول همینحور بود چرا سرما خورده چرا پیپی کرده چرا اینو خراب کرده..اگه از خستگی زیاد غذا نخوره خوابش ببره غر میزنه ک چرا غذا نخورد.میگم بابا اون نفعی ک از بازی کردن میبره می ارزه به ضرر یه شب غذا نخوردن..بنظرتون چکار کنم این اخلاق گندش ترک کنه..