۳ پاسخ

طفلک ترسیده یمدت با قصع بگو یا بگو یبار من کوچیک بودم داشتم جیش میکردم لامپ سوخت همه جا تاریک شد خیلی ترسیدم بعدش دیگ مامانجون گف اتفاقه اولش میترسیدم دوباره اونجوری بشه چندبار با مامانجون رفتم اومد کنار در ایستاد دیدم ن همه حا روشنه دیگ شجاع شدم پسر منم دوساله از جیش گرفتمش اینبار رفتم شهرمون با بچه ابجیم بازی میکرد انقد خودشو نگه داشته بود یهو جیشش میریزه بچم انقد شوکه بود تا چندوقت مدام تند تند دسشویی نیرف هی شلوارشو دس میکشید نیگف میترسم جیشم بریزه انقد داستان سرهم کردم خوب شد شکرخدا

واسش قصری بگیر تا بشینه بچه گناه داره ترسیده واسش چراغ بگیر بگو برو دسشویی انجام بده این چراغ هم باخودت ببر اگه برق رفت تاریک نشه خودت هم دم در باش تا ترسش بریزه

عزیزم ترسیده .بچه ها کلا برق قطع بشه میترسن از تاریکی

سوال های مرتبط