۱۲ پاسخ

ی مدت ولش کن خودش خوب میشه

عزیزم اولا پسرت شبها ساعت چند؟ و چند سی سی شیر میخوره؟ اگه نزدیکیهای صبح باشه و مقدار شیرشم زیاد باشه طبیعیه. دختر منم اگه نصف شب از ساعت ۴ به بعد شیر بخوره تا ۱۲ ظهر چیزی نمیخوره

طبیعیه عزیزم..ما هم آدم اهنی نیستیم بهمون فشار میاد از کار زیاد
منم پسرم بدغذاس..صبحانه فرنی درست کردم نخورد..منم رهاش کردم..غذاشو درست میکنم جلوش میزارم..با کتاب خوندن سرشو گرم میکنم شاید یه دو قاشقی بخوره

والله که تنها نیستی منم دخترم همینه کاری که میکنم سویق سفارش دادم ریخام توی شیرش که بدنش به قحطی نرسه

اتفاقا مامان خوبی هستی که این همه تنوع غذایی براش درست کردی اگر بد بودی که میگفتی نخورد هم نخورد ..خودتو ناراحت نکن حتما جاییش درد میکنه

منم چن بار سر غذا نخوردنش زدمش ادم خیلی عذاب وجدان میگیره ولی اون لحظه واقعا نفهمیدم دارم چیکار میکنم خیلی سخته خدا چی میشد غذاشونو بخورن مث ادم اخه

اصلا عذاب وجدان نداشته باش یهویی شد
همه بچه ها ایننن کم غذا و ریزه بگو‌ شکر سالمه خودتو عذاب نده

عادیه بلخره شب تا صبح با بچه هستیم واقعا بعضی وقتا ادم خسته میشه

طبیعیه یوقتایی به آدم فشار میاد خودتو سرزنش نکن من دخترم الان 5 ساله بد غذاست دیگه رهاش کردم

عزیزم هممون همینیم عصبانی میشیم این وسط دستمونم یهو در میره خودتو سرزنش نکن بعد از دلش در بیار

منم بچم اینجوریه واقعا یه مدت رهاش کردم بهتر شد

ن عزیزم حق داری ناراحت بشی دقیقا بچه ی منم مثه شماس هیچی نمیخوره

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد