سلام مامانا
به خصووووص مامانای بچه های بد غذا 🫠
اینی که مینویسم تجربه ی شخصی منه
پس لطفا بهش گارد نگیرید
اومدم فقط تجربمو باهاتون به اشتراک بذارم
پسر من اختلال بلع داشت یعنی نمیتونست قورت بده و مک بزنه
با گفتار درمانی کم کم خوب شد اما هنوزم تکه های بزرگو نمیتونه قورت بده
از طرفی دندوناشونم رفت اتاق عمل کشید و این دندون نداشتن هم مزید بر علت شد واسه غذا نخوردنش.
مثلا میوه رو چون نمیتونه گاز بزنه میریزم بلندر خوب پوره میشه بعد با قاشق میدم بهش بخوره‌. اولویتم الان اینه که جون بگیره و ضعیف نشه برای همین باید پوره بدم بهش. بدم دستش نهایت دو تا گاز بزنه به سختی و تمام.
از طرفی من اصلا تا الان بهش تلویزیون و گوشی نشون نمیدم
الان که ۲ سالش رد شده، برای فقط و فقططططط غذا خوردنش که نهایت ۱۰ دقیقه طول بکشه گوشی میتونه ببینه
چون به شدت شیطونه اصلا یه جا بند نمیشه
با گوشی یکم سرش گرم میشه.
خواستم بگم شما هم روش های مختلفو امتحان کنید
گوشی دیدن اصلا خوب نیست اما برای بچه ی بدغذایی مثل پسر من اولویتش اینه که غذاشو هرجوری هست بخوره دیگه اینجا انعطاف به خرج میدم تا حداقل سیر بشه

تصویر
۷ پاسخ

حالتو میفهمم مامانی حتما بچه های ما هم درست میشن یه دوزی
منم تو بالکن و آب بازی و یه وقتایی کل اسباب بازیا وسط هست که بتونم غذا بدم و یه وقتایی دیگه دست به دامن تلویزیون و گوشی هم میشم چه میشه کرد تا اینا بزرگ بشن ما پیر میشیم
ولی خدارو شکر میکنم که سالم هست این روزا هم میگذره

چقد مث پسر منه
چند کیلوعه پسرت؟

پسر منم فقط با گوشی غذا میخوره

عزیزم حرف میزنه؟

چرا دندونش کشیدن

سلام عزیزم چرا دندوناشو کشیدن

داداش من دو سالش بود اون موقع تازه بابام برامون تبلت گرفته بود من ۱۱ سالم بود
گربه سخنگو نصب کردیم
من حرف میزدم اونم تکرار میکرد لیوان داشت شیر میریختیم گربه می‌خورد
تو دستمم یه لیوان شیر میگرفتم میدادم به داداشم
اینجوری داداشمو از شیر گرفتیم حتی یبارم سینه نخواست
بچه های خودم بشدت بدغذان بغل میکنم میبرم خیابون غذا میدم

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده