۳ پاسخ

وای دختر منم اینجوره زیر سینه میخوابه

سعی کن بدون شیر دادن بخوابه عزیزم
من شیر میدادم بعد رو پام میزاشتم چون اوایل زیر سینه می‌خوابید

منم دقیقا همین بود دخترم
شبا میبردیمش بیرون دور دور و انقد بازی خسته میشد تو ماشین میخوابید
ی وقتایی ک تو ماشین نمیخوابید تو تاب میخوابوندیم تا الان ک عادت کدد خودش بخوابه ،شبا هم دیگ مجبود بودم بیدارشم ساعت ۳و ۵ صب ۳رو بزور میخوابید تو بقل دور میدادم و پاهاش ماساژ ولی برق اصلا روشن نمیکردم ولی ۵ صب دیگ بیدار میشد قشنگ تا ۱۱ صب بیدار بود
الان کاملا ترک کرد

سوال های مرتبط

مامان آرتان و آسمان مامان آرتان و آسمان ۱ سالگی
سلام مامانا
موضوع این تایپ:✅️✅️از شیر گرفتن
بعد واکسن دو شب که گذشت من از ساعت ۱۰ شب به بعد تا ۶ صبح به آسمان شیر ندادم دوروز گذشت،یعنی امروز ساعت ۸ شب به بعد شیر ندادم،۲شب ادامه میدم و شب سوم میشه از ساعت ۶ به بعد و ادامه پیدا میکنه تا با شیر مامانش کامل خداحافظی میکنه🫠🥲
من پسرم آرتان رو هم بعد از واکسن ۱۸ ماهگی از شیر گرفتم!
برنامه ی دو هفته غذای آسمانُ نوشتم به دکتر تغذیش و دکتر خودش(فوق تخصص اطفال)نشون دادم،نظر هر دو این بود:
با توجه به برنامه غذایی ای که آسمان تو دو هفته استفاده کرده میتونی کم کم پروسه ی از شیر گرفتن رو شروع کنی!
دلایلم برای گرفتن شیر:اول سلامتی دندون هاش،دوم خواب راحت و با کیفیت،سوم احساس نا خوشایند برای ادامه ی شیردهی و خستگی بدنی خودم!
❌️فقط برای قطع شیر باید شیر پاستوریزه رو جایگزین کنید الان آسمان صبحا نصف لیوان خودش شیر میخوره همراه صبحانش شب ها هم قبل خواب اگر جا داشته باشه نصف لیوانش باز شیر میدم بهش🥰
نکاتی یادم بود رو گفتم تا مامان خانما استفاده کنن❤️
مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 هفته بیست‌ونهم بارداری
تجربه روز دوم از شیر گرفتن تا الان :
دیشب خیلی شب سختی بود😔پسرم طبق عادتش ساعت۴:۳۰ بیدار ش برای شیر من نزدیکش نشدم تا شیر نخواد خیلی گریه کرد شوهرم تا ساعت۵:۳۰ سرگرمش کرد تا بالاخره خوابید دوباره طبق عادت ساعت۸ بیدار شد و شروع کرد گریه کردن شوهرم سیبزمینی سرخ کرد یکم سرگرم شد خورد و بعد بریدمش بیرون تا نزدیکای ظهر تابش دادیم براش هندونه هم خریدیم اومدیم خونه موقع خوابش بود چون عادت به خوابیدن با میومدی داشت باز کلی گریه کرد منم پا به پاش گریه کردم😭خیلی سخته
با هندونه سرگرمش کردیم یادش رفت شروع کرد خندیدن بعد شوهرم بردش حموم بعد من سوپی که درست کرده بودم رو دادم خورد و بعد ناهار با باباش رفتن خوابیدن

واقعا دم شوهرم گرم خیلی داره همکاری میکنه دوشبه نخوابیده و مدام نگهش میداره نمیذاره من نزدیک شم که پسرمون من رو نبینه بهونه می‌می کنه ،امروزم نرفت سرکار و مرخصی گرفت موند و کلی کمک حالم شد
اگه امروز نبود اصلا نمیتونستم تنهایی از پسش بربیام🥺