من خیلی احساس تنهایی میکنم چون تمام مسئولیت پسرم رو دوش خودمه نه شوهری نه مادر نه خواهری... امروز میخواستم پسرمو ببرم واکسن به مامانم گفتم اگه تونسی عصرش بیا یکی دوساعت پسرم نگه دار گفت من چرا بیام مثل همیشه تب میکنه است دیگه خودت حواست باشه....یا مثلا میرم خونشون میگم به بچم غذا بده ( همیشه خودم میدم) میگم بمن چه خودت بده دیگه... یا میگم نگهش دار مثلا فلان جا برم میگه با خودت ببر .... شوهرمم مجسمس اخلاق نداره.... الان زنگ زدم مامانم خیلی سرد باهام حرف زد حال بچم نپرسید که واکسن زدم یا نه... کلا خیلی سردن یه ماهم خونشون نرم یه زنگ نمیزنن ببینن مرده ای زنده..... میرم خونشون احترام میذارن خوبن بچمو دوست دارن اما کمک میخوام در مورد بچه داری همه عقب میگشن..
موردای دیگه خانوادم نفر اول اونحان اما به بچه داری میرسه میگن بچه خودته به ماچه خودت نگه دار و.....


شاید من خیلیییی پرتوقعم شایدم دوسال تنهایی زیاد انقدر خستم کرده

۱۴ پاسخ

بیا بغلم دختر🥲🫂🌹🌱✨

مگه میشههه؟🥲

فقط ب این فکر کن ک بزرگ شد چقدر زندگیت قشنگ میشه با پسرت ی شهر میشی واسه خودتون انوقت لذت ببر

هرسختی ی لذتی هم داره
توکلت ب خدا باشه

اشکالی نداره گلم توکلت ب خدا باشه بخدا منم تنهام بچه هارو خودم نگه میدارم شوهرمم اکثرا ماموریت کاریه و خونه نیس انشاالله ک خدا بهشون سلامتی بده یکم ک بزرگتر شن میرم مهد و مدرسه یکم ما استراحت میکنیم

خیلی سخته واقعا ای کاش شوهرت میفهمید ی کم تا انقدر اذیت نشی

حق داری ناراحت بشی
بالاخره خانواده آدم همین جاها به درد آدم باید بخوره دیگه
ولی خب شاید اونها هم حوصله ندارند
من بودم خیلی بهم برمیخورد مخصوصا اگر مامانم اینو می گفت دیگه سعی می کردم خیلی کم برم خونه شون

هی خاهر درکت میکنم
منم تنها بودم نه شوهری نه مادری خاهرم ندارم
میگفتم مامان میای کمک میگف ب من چه تو زاییدی! از دوران نوزادیش تا الان تنها بودم
مهم نیس تن پسرم و خودم سلامت باشه

فقط میگم خودت به داد خودت برس

گل قشنگم حق داری مادر بودن خیلی سخته من درکت میکنم چون مامان خودم هم این مدلی هست من دیگه نه زیاد خونش میرم نه زنگ میزنم توقع رو صفر کردم همه مسوولیت بچه هم گردن خودمه میبرمش پارک خانه بازی روزا میگردونمش سعی میکنم روزا نخوابونمش تا شب بخوابه زود و من به کارهایی که دوس دارم بریم

عزیزم همه همینیم اما برا شما یکم بدتره
منم تا حالا نه مادرم نه مادرشوهرم یه ذره غذا دهن بچم نزاشتن
نگهداریم فقط شوهرم
مادرمم گاهی
اما خیلی کم
بیخیال میگذره این روزا
بزرگ میشن

حق داری آدم واقعا خسته میشه باز تو مادری داری که بگه نمیکنم من اصلا مادر ندارم که کمکی داشته باشم گاهی خیلی عصبی و کم تحمل میشم

عه چه بده. عیب نداره شاید حوصله ندارن سنی گدشته ازشون.
خدا بیامرزه بابای مادرمو که اینقد کمک دستمه هر وقت زنگ زدم حتی کار داشته گفت بیار عیب نداره نگه میدارم .حموم بخام برم بازار برم همیشه نگه میداره اگه ۴.۵ روز نرم وقتی میرم دیگه تاجایی که میتونن بچهامو نگه میدارن غذا بدن آب بدن خوراکی بخرن خدایی شرمنده ام پیش مادرم که اینقدر مهربونه

خانواده منم نگه نمیدارن البته اگر ازشون بخوام شاید نگه دارن ولی وقتشو ندارن و پسرمم جاشون نمیمونه ولی باز مادرشوهرم نگهش میداره دوسش داره

خیلی از خانواده ها اینجورین نگه نمی‌دارند چون فکر میکنن بچه واسه مرد هست و اگر اتفاقی بیافته بده

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۱ سالگی