۵ پاسخ

من ازوقتی مادرشدم بیشترکمک مامانم میکنم هربارمیرم کارای خونشوصفرتاصدانجام میدم واونم بابچه من بازی میکنه ،برامادرشوهرم انجام دادم شده بود وظیفه طوری ک تماس میگرفت بیا خونو جاروکن 😐 یا ظرفاشونو نمیشستن بعد من ک میرفتم پدرشوهرم میگفت بشور حالا دوتا دخترمجرد داره و هردوتا ازمن بزرگتر

وای دقیقا وما الان یدونه بچه داریم اون هایی که دوسه تابچه دارن چی میکشن وچقدر به کمک نیازداشتن وندیده ایم.

دقیقا
من همیشه با خودم این جمله هارو میگم

نه والا نه تنها نمیخوام عذر خ آهی کنم میخوام بزنم تو دهن اونی که گفت بچه شیرینی زندگیه🤣🤣🤣🤣🤣البته شوخی میکنما دست بزن ندارم مادر بودن خیلیییییی سخته

حالا ما بچه نداشتیم درک نمیکردیم
اونایی که بچه داشتن و بازم شرایط مارو درک نکردن و تو‌سختیها تنهامون گذاشتن چی😤

سوال های مرتبط

مامان آجی و آجو مامان آجی و آجو ۱ سالگی
به عنوان یک مادر 👩🏻‍🍼 مینویسم✍️


من یه مادرم…
حق دارم گاهی خسته بشم و کم بیارم…

گاهی وقتا که دلم میگیره😮‍💨
حتی نمیتونم تنها برم بیرون و یکم قدم بزنم🚶‍♀️

خیلی وقتا پر از دردم و دوست دارم بزنم زیر گریه😭
اما بازم لبخند میزنم 🙂 و به کارای خونه و بچه ها مشغول میشم👩🏻‍🍳

حتی وقتی خسته میشم نمیتونم برم بخوابم و استراحت کنم…
خیلی وقته خوب نخوابیدم…
لذت خوابیدنِ با آرامش رو یادم رفته😊

کاش یه گوشِ شنوا داشتم که دردامو بهش بگم و سرزنشم نکنه…
گوشی 👂 که وقتی بهش میگم
خسته شدم…
کم اوردم، دوست دارم تنها باشم
قضاوت نشم…
محکوم به بی مسئولیتی نشم…
با کسی مقایسه نشم…


خسته شدم از شنیدن جمله ی:
مگه ما بچه بزرگ نکردیم؟
چرا ناشکری میکنی خدا یه بچه ی سالم بهت داده…
خودت خواستی بچه دار بشی…

کاش بفهمن یه مادر عاشق بچه هاشِ
و میخواد بهترینه خودشو براشون بذاره…

پس لطفا به یک مادر زمان بدین ⏱️
و درکش کنید…
تا بتونه منِ قبلی که بوده و از هم پاشیده رو دوباره از نو بسازه👌


🌸روز جهانی مادر مبارک🌸
مامان 🍼مرسانا جان 🥣 مامان 🍼مرسانا جان 🥣 ۱ سالگی
خانومااااا توراخدا بیاید یه قدلی به خودمون بدیم
قول بدیم وقتی بچه هامون بزرگ شدن تو هر سنی که بودن پناهشون باشیم بیاید قول بدیم کنارشون باشیم
قول بدیم کمکشون کنیم تو همه شرایط زندگی تو تمام مراحل زندگیشون
بخدا مادر و پدر خوب بود اونقدرا هم سخت نیست از بچه هامون دریغ نکنیم
چه عروسمون چه دخترمون بچه دار شدن براشون همه کاری بکنیم کمکشون کنیم این روزای سخت رو یادمون نره یاد سختی ها و تنهایی های خودمون بیفتین و بیشتر تلاش کنیم که اونا راحت باشن
بخدا خیلی سخته خیلیییی سخته
تو را خدا نگید پدر مادرامون در برابر تعهدی ندارن وجودشون برکته و فلان
چرا تعهد ندارن وقتی ادم یه بچه ای میاره تا تو قبر بره هنوزم بچس هنوزم نیاز به کمک داره
بچه اوردتش مهم نیست اهمیت دادن و نگه داشتنش خیلی مهم تره
چرا من باید دست تنها بچه بزرگ کنم وقتی 20 دقیقه خونم با مادرم فاصله داره ؟
چرا اونجا تباید ارامش داشته باشم ؟
چرا نباید خیالم راحت باشه و یک روز استراحت کنم ؟
چرا دلم باید هزار راه بره وقتی تو همون خونم ولی چون بالاسر بچم نیستم اذیتم ؟؟ چون مادرم حواسش نیس ؟؟ چون مادرم دنبال غیبت و خواهر و برادر و مادرشه و پیش منه و فکرش پیش اوناس ؟؟ واقعا چرا ؟؟
من 14 سالم بود مادرم باردار شد و خواهرم به دنیا اومد
شبا میخوابید بچه گریه میکرد من شیشه شیر بهش میدادم من کاراشو میکردم من پوشکشو عوص میکردم من گرمیچر میدادم بهش دور خونه راه میرفتم تا خواهرم بخوابه چرااااا باید مادر من یکبار این کارا رو برای بچه ی من نکنه ؟؟ چرا من با چشم خوابالو بیدار میشدم میرفتم مدرسه ولی مادرم بازم خواب بود بازم بیدار نمیشد ؟؟ اخه چرااا ؟؟ مگه من مادر بودم و اون بچه ی من ؟؟ مگه مادر من چند سالشه ؟؟