۱۳ پاسخ

سیب زمینی پخته ...شیر...کیک خونگی...پنکیک خونگی براش درست کن...ی چند روز اینا رو بده شاید خورد

کیک براش درست کن بده دستش خودش میخوره بهتر از هیچی نخوردنه.. تو همون کیکم چیزای مقوی بریزی خوبه

پسرمنم نمیخوره فقط گاهی فرنی باموز له شده داخلش مبخوره

پسر منم نمیخوره
اگرم بخوره فقط تخم مرغ و پنیر و خیار
ولی چیزا دیگ ب هیچ وجه
اونم اگ بخوره هراز گاهی

خب غذا درست کن بده بجای صبحانه چه فرقی داره مهم سیر شدنش

پسر منم اگه برنج و‌خورشتی چیزی باشه میخوره مربا و پنیر اینا نمیخوره

میوه بهش بده بخوره

خب غذا آماده کنی برای صبحانه میخوره ؟! مثلا براش مرغ طعم دار کنی بپزی تو وعده صبحانه بدی بخوره

بچه ی منم فقط پنیر و تخم مرغ میخوره...هیچی دیگه.. هرچی بگی براش دونه دونه میارم ولی لب نمیزنه.قبلا بهتر صبحانه می‌خورد.الان ن

حریره بادوم یا سرلاک مغزیجات یا سرلاک میوه نمیخوره؟

پسر منم هیچی نمیخوره سعی میکنم ناهار رو زودتر آماده کنم بخوره

دختر منم نمیخوره از پنیر خامه ارده شیره مربا عسل هیچ کدوم لب نمی زنه

انواع تخم دیگه بهش بده

سوال های مرتبط

مامان رادمهر.رادوین مامان رادمهر.رادوین ۲ سالگی
بچه داری ما این شکلیه که صبحا از ساعت شیش من بیدارم رادوین بیدار میشه بعد ساعت هفتو نیم تا هشت رادمهر بیدار میشه دیگه کان باید جون بکنم کاربکنم اشپزی و هزار تاکار همراه با بچه داری و کارای بچه ها تا ظهر که بچه ها میخوابن ساعت یک بعد بابد کلی ظرف و لباس بشورم یا خونه و اتاق رو‌جمع کنم یا راه رو‌تمیز کنم بعد که بیدار شدن دیگه بچه ها ی ورژن جدسد میشن بداخلاق و‌شیطون تر حالا من باید مدیریت کنم عصرونه بدم مدیریت کنم دیگه از ساعت پنج شروع میکنم به آماده کردنشون ساعت شیش میریم بیرون تا هشت شب لعد بیام ناهارشون بدم که باید ناهار هم همون ظهر ی جوری آماده کنم که اینا گشنه نباشم دیگه از ساعت هشتونیم تا نه شب رادوین میخوابه ساعت نهونیم تا ده راذمهر و‌من میمونم و باز کلی ظرف نشسته و بهم ریختگی خونه و لباسای کثیفی که از بیرون اومدن و غذاخوردن و‌من دیگه نمیتونم کاری بکنم دیگه ساعت ده خاموشی زده میشه بعضی شبا ظرفا کمتر باشن میشورم و بعضی شبا که زیاد باشن نه دیگه خودم هم ساعتای یازده میوفتم دیگه باز روز از نو روزی از نو .معمولا هم کارام جمعه ها رو هم میشه فقط جمعه ها جارو میزنم و طی میکشم فقط راهروو اشدزخونه هفته ای دوبار و باید سرویسارو هم هرجمعه بشورم . خدا عصرا فقط با بچه ها خیلی سختمه بریم بیرون دیگه راحت میشم از دست کاراشون