۵ پاسخ

از بندگان برگزیده خدایی😁 ناراحت نباش بهتر

ای جانم 😍 آقا شده دیگه

من دخترم و اواخر فروردین از شیر گرفتم و کل اردیبهشت درگیرش بودم ک بالاخره بیخیال شد ...و تا امروز تا کنارش می‌خوابم میگه میمی🫠و غررر میزنه و خوابشم بهم ریخته

عزیزم😄

عزیزم خوبه ک خودش نمیخواد دیه.
نگرانی نداره خوشحال باش. والا من 3هفته هس از شیر گرفتم امروز اومده میگه شیر میخوام😑😑😑😑خیلی بد گریع میکرد ک شیر میخوام😑😑😑😑

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۱ سالگی
از شیر گرفتن تدریجی

من خیلی تحقیق کردم این روش به نظرم خوب اومد
توی این روش خیلی آهسته از شیر میگیرین طوری که بچه خیلی کم اذیت بشه
هم اگه خودتون شیر می‌دین تولید شیر به مرور کم میشه
فقط صبر و حوصله زیاد میخواد
اول اینکه شما اصلا پیشنهاد شیر خوردن بهش نمی‌دین
در تمام روز سعی میکنین سیر بمونه که به خاطر گرسنگی سمت شیر نیاد
خب مرحله اول اینه که از وقتی بیدار شد تا چهار ساعت یعنی خواب بعد از ظهر اصلا نباید شیر بخوره تو این مدت همش باید بازی کنین یا برین بیرون یا....کلا حواسشو پرت میکنین که یاد شیر نیفته
تا چهار روز این روند ادامه پیدا می‌کنه
بعد شروع می‌کنین به گرفتن شیر بعد از خواب بعد از ظهر تا چهار ساعت بعد
اینم تا چهار روز ادامه می‌دین
خلاصه این روند رو اینقدر ادامه می‌دین که شیر خوردن بشه فقط موقع خواب
که اونو در مرحله آخر یهویی قطع می‌کنیم
تو این روند اگر بچتون با شیر می‌خوابه باید براش روتین درست کنین و کارای دیگه تا یاد بگیره بدون شیرم بخوابه (مثلاً بعد از شیر خوردن بزارینش رو پا یا تاپ یا ..... که اینطوری بخوابه)
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۲ سالگی
سلام . این متن دل نوشته است برای پسرم . عزیز دلبندم فکر نکردی مامان شوکه میشه . هنوز خیلی زود بود . آمادگی شو نداشتم . سرمست بودم از اینکه پسرم از شیر جانم تغذیه می‌کنه و ذوق شو داره . دلم گرفته . غافل گیر شدم . من هنوز می‌خوام بعلت کنم بچسبونمت به سینه ام و صدای شیر خوردن تو بشنوم . آروم آروم بسته شدن چشماتو در حین شیر خوردن . یادته با یک دست با موهام بازی میکردی و نوازش میکردی موهامو موقع شیر خوردن . دلت نمی‌خواد هیچ تل یا گیر سری روی سرم باشه . من میخواستم دو ماه بیش تر از دو سال بهت شیر بدم که تو تابستون تشنه نشی زیاد اذیت نشی . چرا بهم نگفتی آخرین باری که داری شیر میخوری که حداقل از لحظه لحظه اش لذت ببرم و فرصت خداحافظی کردن با این حال مادرانه رو داشته باشم . شاید درک احساسم سخت باشه اما من هنوزم سخت محتاج توئم . کی می‌دونه شاید این من بودم که با قلب و روحم از تو تغذیه میکردم . پر میشدم از عشق و حس خوب . پسرم بهم قول بده که دیگه هیچ وقت یهویی تصمیم نگیری ‌. مثلا یهو نخوای بری سربازی ، یهو نخوای بری دانشگاه یه شهر دیگه ، یهو نخوای زن بگیری ازم جدا شی و خیلی یهویی های دیگه ، مثلا یهو نگی مامان دیگه بغلم نکن نبوسم من دیگه بزرگ شدم جلو دوستام خجالت میکشم . یا اینکه یهو خیلی سنگین نشو طوری که دیگه نتونم بلندت کنم بغلت کنم . 🥹🥹🥹🥹😭😭😭😭 خوشحالم که بهت سخت نگذشت خیلی راحت از شیر خوردن گذشتی . همین که فقط من اذیت شدم ، خوبه . تو راحت باش من بشم فدایی تو 💓❤️💞 کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه 🥹💋❤️🥹💋❤️ و ناگهان چقدر زود دیر میشود .