تجربه زایمان طبیعی پارت آخر
من سعی میکردم حواسم و سمت بچه پرت کنم که متوجه بخیه ها نشم و اونا بخیه رو میزدن و بهم گفتن از داخل یه مقدار پارگی بیشتر بوده و بخیه خوردم اما از روی پوست شیش تاست و زیاد نیست اما بخیه های داخلیم بیشتره دیگه خلاصه دکتر کوچولو من با وزن۳۷۰۰ به دنیا اومد و دهن مامانش و سرویس کرد پرستار ها به شدت از زایمانم راضی بودن چون کاملا طبیعی و بدون آمپول فشار بود و به خاطر ورزش ها لگنم خیلی خوب از پس زایمان براومد و همه تعریف می‌کردن و میگفتن خیلی عالی زایمان کردی
ولی با وجود همه اینا واقعا درد داشت و درد کشیدم خداروشکر که تموم شد ولی کلا زایمان طبیعی روند سختی داره
درسته الان درد خاصی ندارم میتونم بنشینم و خودم بچم و شیر بدم و راحت راه برم و همه اینا به خاطرش خداروشکر می‌کنم اما نمیشه از دردهاش چشم پوشی کرد.
موقع اذان ظهر دختر قشنگم به دنیا اومد و من عاشقم اصلا این حسی که الان دارم وصف ناپذیره انشاالله که قسمت همه بشه
بماند به یادگاری۱۴۰۴/۳/۲۱

۱۹ پاسخ

الحمدلله الحمدلله...خداقوت به تو جانم و ماشاءالله به جفتتون❤️

ممنون که تجربه اون رو به اشتراک گذاشتید
ولی واقعا طبیعی سخته و فکر کنم نظرم بره روی همون سزارین🥲🥲

قدمش مبارک باشه عزیزدلم... منم زایمان طبیعی انتخاب کردم دعا کن منم بتونم از پسش بربیام...

شما بیمارستان خصوصی بودی؟یا ماما خصوصی یا ماما همراه گرفته بودی؟

چ زایمان سخت و طولانی داشتی قلبم از استرس داره کنده میشه
واقعا دمت گرم ک از پسش بر اومدی

من سردخترم اینقدر راحت بود که تو خونه کیسه آبم ترکید یعنی تا برسیم بیمارستان نیم ساعت نوشید بدنیا اومد اونم تو ۳۷ هفته من فقط پیاده روی داشتم

عزیزم مبارک باشه قدم دختر نازت ❤️❤️
نفسم گرفت با خوندن تجربه زایمانت و ترس برم داشت منم تجربه اولمه
خیلی زایمان سختی داشتی ماشاءالله و باریک الله بهت دختر قوی

عزیزم با تجربیاتت لحظه ب لحظه زایمان خودم اومد جلو چشام
من از غروب ک کیسه ابم ترکید هیچ دردی نداشتم از ۸ یا۹ بود دردام شروع شد همش میومدن معاینه میکردن می‌گفت اووووو تا صبح ساعت۸ همون زایمان کنی یهو ساعت ۲ شب فول شدم در عرض یک ساعت و نیم بچه اومد

بسلامتی قدمش پر خیر و برکت باشه

مرسی که تجربتو گفتی گل انشالله خودت و دختر نازت همیشه سالم و سلامت باشین🫶♥️

سلام مبارکت باشه گلم من هنوز ورزش ها مو شروع نکردم میترسم زود زایمان کنم

با خوندش قلبم داره تند تند میزنه😓زایمان نزدیکه خیلیی میترسم خیلییی
تو خیلی قوی خیلییی ماشاالله بهتت💕ولی من زود کم میارم نمیتونم از پسش بربیام🥺
دقیقا حس میکنم رحمم سنگه عمرا باز نمیشه چون بارداری استراحت بودم بی دلیل ورزش تازه دو سه هفتس شروع کردم خیلی حالم بده از استرس 😭

اخیییی عزیزززم مبارک باشه
واقعا آفرین به اراده‌ت🤌🏻🤌🏻
ازت الگوبرداری میکنم 😅

مبارک باشه عزیزدلم😍😍😍❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

قدمش خیر باشه ایشالا

عزیزممم افرین به تلاشات مامان مهربون♥️😍

به به مبارکهههه‍هههه چرا اپیدورال یا روش های بی دردی رو امتحان نکردی ک کمتر درد بکشی؟

الهی قدمش برات پرازخیرو برکت باشه ❤️🤲

بسلامتی عزیزم مبارک باشه

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۲ ماهگی
پارت ۴زایمان طبیعی
جفت که اومد بیرون چون من پلاکت خونم یکم پایین بود بخاطر بارداری خونریزی داشتم سخت جلوشو میگرفتن و چون برش زیاد زده بودن بخیه زیاد خوردم خیلی خوب برام بخیه زد دکترم خدا خیرش بده ولی سخت ترین قسمتش به نظر من بخیه و آمپول فشار بود
بی حسی میزنن موقع زدن بخیه ولی بعدش من کلی درد داشتم تا یک هفته حتی نمیتونستم بشینم خیلی خیلی برام سخت بود انقدر سخت که من درد زایمانم به کل یادم رفته بود و فقط از درد بخیه ها میگم، درکل بخوام بگم اگه بخیه رو فاکتور بگیرم زایمانم خیلی خوب بود راضی بودم ازش و به خودمو امثال خودم که خانم هستن میبالم که انقدر قوی هستیم و دعا میکنم همه چشم انتظار ها این درد سخت و در عین حال به شدت شیرین رو تجربه کنن، درد زایمان در مقابل درد چشم انتظاری خیلی خیلی ناچیزه
نکات کوچیکی که شاید براتون سوال باشه پسر من ۳۳۰۰وزنش بود تو ۳۹هفته ۵روز دردم گرفت و بخاطر ورزشا پروسه زایمانم چهار پنج ساعت بیشتر نکشید خوده دکترای اونجا هم خیلی راضی بودن از زایمانم چون خانومایی اونجا بودن که بچه دوم سومشون بود ولی از شب های قبلش تو بیمارستان بستری بودن ولی من شکم اولی بودم و تو ۴،۵ساعت زاییدم
پسرم ساعت ۱۱:۱۰ظهر در روز ۱۴مرداد به دنیا اومد🩵🥹
مامان آلوچه 🍏🍓 مامان آلوچه 🍏🍓 ۱ ماهگی
از من به همه خانومای باردار یه نصیحت ❌❌❌❌
اونایی که میخواید طبیعی بیارید ، هر کاری میکنید بکنید فقط نزارید آمپول فشار بزنن بهتون که دردتون بگیره یا زودتر زایمان کنید
زایمان طبیعی خودش همینجوری کلی درد داره
آمپول فشار درد رو سه چهار برابر می‌کنه .
برا من زدن ، بی حسی هم زدن
ولی با وجود همه اونا جوری درد داشتم که حاضر بودم هم من بمیرم هم بچم
البته من قرار بود سزارین بشم ولی بخاطر فشار خونم که زیاد بود و روزی ۴ تا قرص می‌خوردم دکتر گفت برو طبیعی تا هر جا تونستی پیش میریم اگه فشارت بالا نرفت سزارین میکنیم که آخرش هم با وجود اینکه فشار خونم اوکی شد هر چه قدر التماس کردم نبردن سزارین .
خودم سالم ، بچه سالم ، مشکلی نبود به جز فشار خون که تو ۳۶ هفته زایمان کردم . اونم به زور و با آمپول فشار و بخاطر کلی بخیه خوردم .
تحمل درد از صبح تا شب ساعت هشت و چهل به دنیا اومد .
ولی راضی نبودم از طبیعی . چون هنوزم بخاطر بخیه هایی که خوردم نمیتونم بشینم .
مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۴ ماهگی
پارت ۳ از تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تخت جمشید
به واژنم آمپول زدن و بعدش بین واژن تا مقعد منو برش زدن من اصلا این برش رو احساس نکردم وقتی دکتر و پرستار ها شگم‌منو فشار میدادن خیلی درد زیادی بود وقتی دیدن من همکاری نمیکنم و زور نمیزنم ۲ نفر با دست هاشون خیلی محکم شکم منو فشار میدادن دیگه زورشون نرسید و دکتر بی هوشی که مرد بود اومد و با همکاری یکی از ماماها چند بار خیلی خیلی محکم شکم منو فشار دادن و نی نی کوچولو به دنیا اومد وقتی بچم به دنیا اومد و ساعت ۲۳:۱۵ دقیقه یود که زایمان کردم دیگه هیچ دردی نداشتم کلا درد هام رفته بود حتی وقتی دکترم داشت بخیه میزد نگاه میکردم اما بی حس بودم و اصلا احساس نمیکردم بعد از اینکه بخیه زدن تموم شد نی نی کوچولومو دادن بغلم تا بهش شیر بدم و بعدش بهم شام دادن آبمیوه دادن که بخورم خوردم بعد که منو بلند کردن لباسمو عوض کنم یه سرگیجه خیلی بدی داشتم که اصلا رو پاهام‌نمیتونستم وایسم دوباره بهم آبمیوه دادن و منو با ویلچر بردن بخش