قرار بود طبیعی زایمان کنم دکتر گیر داد طبیعی گفتم باشه ساعت ۸ صبح بستریم کردن ک دیگ ان اس تی اینا بگیرن کم کم آمپول فشار بزنن اینا نزدن تا شب بهم قرص زیر زبونی دادن گفتن مثل آمپول فشار میمونه چند دوز دادن بهم اون باعث میشد ضربان قلب بچه بره بالا ضرر داشت برای بچه کیسه آبم ساعت ۸ یا ۹ شب پاره شد اینا باز کاری نکردن الکی معاینه میکردن میگفتن ۲ سانت باز شدی کله بچه تو لگن در صورتی ک الکی میگفتن سر بچه کج اومده بود تو لگن ان اس تی گرفتن ضربان قلب بچه باز خیلی بالا بود دستگاه سوت کشید الکی میگفتن هیچی نیس بچه حرکت داره اینجوریه اینا ساعت ۴ صبح آمپول فشار میزنن بهم هیچی نمیشه فقط دردام هی بدتر میشد دیگ نفسم بالا نمیومد دهانه رحمم هیچی باز نشده بود آخر انقد دادو بیداد کردیم با همسرم تا ۵٫۳۰ ب دکتر خبر دادن ک بیا ضربان قلب بچه اومده خیلی پایین سره بچم تو لگن کجه داره خفه میشه دکتر اومد سریع برد سزارین بچمو داشتن میکشتن داشتن خفش میکردن اون موقعه کی پاسخگو بود😔الانم بچم بیمارستان بستری به خاطر نفس کشیدنش با رودش شیر میخوره بالا میاره انقد ک تو شکمم کثیفی خورده با نزدیک بود خفه بشه
تجربه زایمان طبیعی و سزارین

۲۲ پاسخ

سلام عزیز دلم ، بله ظاهرا همه جا همین بلا رو ب سر زنا میارن نمیدونم چ اصراریه طبیعی زایمان کنند ، البته ک برای بچه خیلی خوبه و بهتر خودشو میتونه بگیر ، منم چهارسال پیش زایمان کردم با این تفاوت ۴روز درد مصنوعی دادن دریغ از یکسانت باز شدن، سر آخر دکتر کاری ک تقریبا خیلی برای جنینبده انجام داد و کیسه آب رو پاره کرد و من شب تا صب بچم تو خشکی بود دردم هم نگرفت ب بچه منم فشار زیادی وارد شد ضربان اومد پایین روز پنجم منو سزارین کردن، بچمو نذاشتن ببینم سریع بردنش برا اکسیژن رسانی 🤦بعدش تو همون اتاق عمل فهمیدن ک بچه من کلا کج بوده تو لگن اصلا من طبیعی نبودم😐خدا لعنتشون کنه این دکترای تازه ب دوران رسیده رو

همه ی ما خانمها کلی درد میکشیم خداروشکر ک خودت و بچت سالمین زیاد فکرو خیال نکن روحیاتت حساسه ...این روزا هم میگذره ...بچه ی منم سه روز بستری شد با اون حال بدم همش تو راهرو بیمارستان راه میرفتم بعد میرفتم شیر میدادم

عزیزم دقیقا منم دوروز کامل تو بیمارستان دردو عذاب کشیدم اونقد برام آمپول درد زدن اونقد معاینه کردن معاینه تحریکی کردن میمردم و زنده میشدم کیسه ابمو پاره کردن...عذاب این دنیا و اون دنیا رو کشیدم دهانه ی رحممم باز نمیشد دوروز بود چهار سانت شده بودم التماس میکردم ببرین عمل نمیبردن تا دقیقه ی نود ..اونقد بچمو‌ بدون آب تو لگن نگه داشتن بچم مدفوع کرده بود سر بچه تو لگن باد کرده بود .....تو اتاق عمل بچه رو نشونم دادن ترسیدم فقط میگف سر بچم چی شده تو همون لحظه هم میگفتن بچت ببین می‌بریم ان ای سیو ...چقد بد بود چقد عذاب کشیدم

بیمارستان های دولتی اصلا اهمیت نمیدن و اکثرا دانشجو میاد برا آموزش اینا باعث و کلا بی تجربگی و بی اهمیت بودنشون باعث این چیزا میشه

ربطی به زایمان طبیعی و سزارین نداره بیشعوری و بی تجرگی از اون پرستارا و ماما ها بوده که اینقد خنگ بودن نفهمیدن
خدا ازشون نگذره که با بی تجربگی هاشون مردم رو اذیت میکنن

کدوم بیمارستان بودی انقدر بد بودن

عزیزدلمممم منم مثل تو بودم. من کیسه ابم نشتی داشت خونریزی داشتم رفتم بیمارستان دولتی بعد کلی معاینه و اذیت کردنم گفتن برو خونت الان وقتت نیست. هر چی داد و بیداد کردم ک خونریزی دارم چیزی ب بچم بیاد بیمارستانو رو سرتون خراب میکنم آخرش هیچی ک هیچی. رفتم بیمارستان خصوصی سریع بعد ی معاینه کوچیک بستریم کردن سریع دکتر خبر کردن درد طبیعی کشیدم بعد اینکه دکتر کیسه آبمو کامل پاره کرد دید بچه مدفوع کرده ازشم خورده بود سریع گف باید سزارین شی. کلیم ب بیمارستانی ک رفته بودم بد و بیراه گف ک چرا بستریت نکردن وضعیتت خطرناک بوده

وایی چقدر بد گذشته بهت انشالله کوچولوت میاد پیشت
پسر منم اکسیژن کم اورده بود چیزی نیست رفت تو ان ای سیو بعدش خوب شد اومد پیشم

منم سر دخترم دو روز برای طبیعی نگهداشتن با اینکه فشارم ۱۸ بود و مسمومیت بارداری داشتم و دهانه رحمم قفل شده بود
تا وقتی ضربان قلب بچم افت کرد و بردن سزارین

من رفتم بیمارستان ان اس تی و ضربان قلب گرفتن. ضربان قلب منظم نبود و زیاد بود. سرم زدن و آمپول فشار. ولی تغییری نکرد. اما یکم بعد ضربان قلب جنین اومد روی ۶۰. با اکسیژن و تنفسای عمیق خودم بعد از ۵ دقیقه اومد روی ۱۳۰. اورژانسی بردنم اتاق عمل و سزارین کردم. ساعت ۱ رفتم بیمارستان. ۳ پسرم به دنیا اومد.۳۷ هفته و ۵ روز بودم

عزیزمممم🥺 چقدر اذیت شدی
خداروشکر که خودت و نینی خوبین
ان شاالله به زودی نینیت با حال خوب مرخص میشه میاد بغلت❤️

خانوما ماه آخر هم بنظرم برید باز تکرار کنید سونو رو ببینید میتونید طبیعی زایمان کنید یا نه ک زجرتون ندن الکی

از طبیعی بخاطرهمین بدم میاد خالمم سرهمین موضوع بچشو از دست داد موقع زایمان خداروشکر ک ب سلامتب بچت بدنیا اومد

عجب یکی نیست بهشون بگه زایمان طبیعی به چه قیمتی کسی که نمیتونه چرا اینقدر اذیتش میکنید
حال کوچولوت خوبه؟

وای خیر نبینند چه نامرد

ای وای چه سخت😔😔

کدوم بیمارستان بابل بودی؟

وای خدالعنتشون کنه آشغالا

🥲وای بمیرم چقد زایمانت سخت بود کجا زایمان کردی عزیزم

وااای چقدر بی مسئولیت بیمارستان دولتی؟

خدا ازشون نگذره

ای وای من نمیدونم چرا اینقد در برابر سزارین مقاومت دارن
بازم خداروشکر خودتو بچه سالمید انشالله نی نی هرچه سریع تر مرخص شه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان شاهان👑❤ مامان شاهان👑❤ ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت دو✨😌
دهانه رحمم به سه سانت ک رسید کیسه ابمو پاره کردن آمپول اسپاینال زدن بهم دردامو خیلی کمتر حس میکردم ساعت دوازده شب بود دکترم اومد بالا سرم من نفس تنگی گرفته بودم ضربان قلبمم خیلی رفته بود بالا به ماما گفتم من نمیتونم طبیعی زایمان کنم تروخدا سزارین کنید منو گفت باید طبیعی زاینان کنی همه میگن نمیتونم ولی زایمان میکنن بهم اکسژن وصل کرد چون ضربان قلبم بالا بود نفس تنگی هم داشتم ساعت یک دکتر اومد بالا سرم گفت این که ضربان قلب جفتشون داره نویز میندازه خطرناکه باید عمل بشه ولی ماما هی میگفت من احیاش میکنم چیزی نیس داره خوب میشه ضربان قلب جفتشون اخه ضربان قلب نی نی هم اومده بود پایین نمیدونم چرا مامای بالاسرم گیر داده بود من حتما طبیعی زایمان کنم دکتر از اتاق رفت بیرون با دوتا دکتر دیکه اومد اونا هم گفتن باید عمل بشه منو اماده کردن رفتم اتاق عمل چون من اسپاینال زده بودم اصلا آمپول بی حسی ک تو اتاق عمل زدن رو متوجه نشدم ساعت دو صبح نی نی منم بدنیا اومد
مامان نورا مامان نورا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی بدون درد پارت ۲
تا صبح دردام هر یک ربع یبار بود و نذاشتن همراه پیشم باشه تا اینکه ساعت ۶ صبح سرم فشار بهم وصل کردن و از ساعت ۷ دردام شدید شد و ساعت ۸ و نیم دیگ ب اوج رسید و واقعا میخواستم زمین و گاز بگیرم و بی حسی میخواستم. تا اینکه دیدن تازه ۳ سانت شدم گفتن باید تا ۵ سانت صبر کنی. من اینجا اشتباه کردم و گفتم همراهم بذارید بیاد پیشم و همسرم ک اومد منو تو اون حال دید خیلیییی اذیت شد، شما این کارو نکنید. انقد دردام اذیت کننده بود داد میزدم و گریه میکردم هرچی میگفتن نفس عمیق بکش نمیشد اصن، اینجا دردام هر ۳ دیقه شده بود. البته دو سه نفر قبل من هم زایمان طبیعی بودن ولی فقط موقع زایمان اینجوری درد داشتن(میخوام بگم بدن به بدن فرق میکنه)
خلاصه ساعت ۱۰ بود ک معاینه کردن گفتن ۵ سانت کامل پر شده ب ۶ سانت هم میرسه تا بی حسی اسپاینال به کمرم زدن و ب معنای واقعی نفس راحت کشیدم دیگه دردی حس نمیکردم. بعدش پرستار کیسه آبم و ترکوند و دید بچه مدفوع کرده و ضربان قلب بچه افت کرده. معلوم بود خیلی استرس گرفتن اینجا هنوز دکترم نیومده بود و دائم با ان اس تی داشتن ضربان قلب بچه رو چک میکردن. ولی دیدن ضربانش نرمال شده و منتظر دکتر شدن. دکتر ک اومد گفت بچه ات مدفوع کرده دهانه رحمت هم ک آماده نیست ببریم سزارین؟ انگار پارچ آب یخ ریختن روم این همه درد وحشتناک طبیعی کشیدم آخرش برم سزارین؟!
مامان آلو و آلوچه🧸💙 مامان آلو و آلوچه🧸💙 ۱ ماهگی
مامان مامان اوا مامان مامان اوا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان دوم
سلام خانوما من طبق آخرین سنو ک رفتم ۴۰ هفته گف آب دورجنین کم شده و منم تاشب کارامو کردم حمام رفتم راهی بیمارستان ۱۷شهریور شدم اونجا هم منو بستری کردن ۱۰ شب بستری شدم اول قرص زیرزبونی دادن بعد ساعت ۳ شب آمپول فشار زدن من دردام کم کم شروع شد ولی دهانه رحمم همچنان ۱ فینگر بود تا ساعت ۷ صبح ک شدم ۴ سانت و ماماهمراهم اومد خانم عادله حسینی بود برخورد خوبی داشت و مهربون بود خلاصه اومدن بهم بی دردی تو رگی زدن ک دردام واقعا از ۱۰۰ شد ۲۰ و شروع کردم ب ورزش ک یهو ضربان قلب دخترم پایین اومد و دیگه دوز دوم بی دردی نزدن گفتن خطرناکه.خلاصه ساعت ۹نیم بود ک دردام اوج گرفته بود و کم کم زور بهم میومد و معاینه ک کردن دیدن سر بچه دیده میشه خیییلی زورای وحشتناکی بود البته ک خدا کمک میکنه سریع اومدم پایین از تخت جوری بود ک دستم جلوم گرفته بودم و میگفتم نمیرم الان میفته بزور بردنم رو تخت زایمان و اونجا زور زدنام شروع شد با دوتا زور ساعت ۱۰ هدیه آسمونی خدا رو گزاشتن بغلم و من اون لحظه فقط خداروشکر میکردم.بعدم ک بخیه و فشار دادن های شکم شروع شد ولی می ارزید ب داشتنش.
مامان 🎀ماهـ🌙ــلین💗 مامان 🎀ماهـ🌙ــلین💗 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان👩🏻‍🍼
پارت 3: آمپول فشار رو اومدن داخل سروم زدن و دکتر گفت تا 4 صبح وقت داری طبیعی زایمان کنی همکاری کن باهامون 😅😁خلاصه ک هی ماما میفرستادن باهام ورزش کنه منم با کمال میل همکاری کردم باز معاینه کردن اصلا باز نشدم و همچنان درد نداشتم هی گذشت نزدیکای 4 شد هیچ پیشرفتی نداشتم ماماها زنگ زدن به دکتر شرح حال منو گفتن دکترم گفته بود دوز آمپول فشارو ببرید بالا تا ساعت 6 اومدن دوباره آمپول ریختن تو سرومم و رفتن منم همش منتظر درد بودم گذشت دوباره ساعت 6 شد بعد کلی معاینه بازم گفتن هیچی باز نشدی و بدنت خیلی مقاومه صبحونه نخور تا دکتر بیاد احتمالا ببرنت سزارین خلاصش کنم ک بازم ی دوساعتی منو الاف کردن و در آخر اومدن ساعت 8 و نیم آمادم کردن برا سزارین و در آخر ساعت 9 دختر نازمو دادن بغلم😍و قسمت این بود ک من با کلی ورزش و لگن خوبی ک داشتم و دهانه رحمم نرم بود ولی هیچ پیشرفتی با آمپول فشار نکردم و خداروشکر عمل سزارینم سخت نبود برام و میگم حتما کار خدا ی حکمتی داشته ک دارو رو من جواب نده