پارت دوم

خلاصه من بستری شدم و معاینه کردن ۱ سانت بودم سریع سوند فشار بهم وصل کردن تو دهانه رحمم ک سر بچه پایین بود هی تکون میخورد سوندم تکون میخورد😂 تا ساعت ۱۲ ک دکتر اومد درش اورد شده بودم ۲ سانت
ک دیگه سرم فشار بهم وصل کردن با دوز پایین و دائم نوار قلب بچه رو میگرفتن چک میکردن
ک دیگه گفتن استراحت کن تا ساعت ۳ ک یکم درد اومد سراغم ولی قابل تحمل ک دکتر و ماما اینا اومدن معاینه کردن شده بودم ۳ سانت ک گفتن ماما همراهم بیاد

۱ پاسخ

ساعت چند رفتى وچقدر طول كشيد؟

مقالات مرتبط

قنداق کردن نوزاد
قنداق کردن نوزاد بهتر است یا پوشک بستن؟
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
پوشک کردن نوزاد
پوشک کردن نوزاد | مراحل و روش صحیح تعویض پوشک
خانه داری و بچه داری
آیا خانه داری و بچه داری با هم جور در می‌آید؟

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۶ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۲.
میگرفت ول میکرد. منو بردن ی اتاق دستگاه بهم وصل کردن.انقدر میترسیدیم‌ ک بغض کردم تنها بودم هیچکس نبود. دلم گرفته بود دلم میخواست زار بزنم.خلاصه اینا منو از بس شلوغ بود این اتاق ب اون اتاق میکردن. یکی دیگ زایمان ک کرد منو بعدش بردن رو تخت اون. بعدش بهم دستگاه وصل کردن. ساعت شد پنج صبح فقط ی سرم معمولی وصل کردن بهم. تا ساعت پنج همه شیفتا عوض شد. بهم گفت یکم استراحت کن ک سرم فشار بهت می‌زنیم منم از استرس خابم نمی‌برد. ب مامانم گفتم ی کمپوت آناناس برام بخری بعدن بیاری. اونم یادش رفته بود منم از پریشب هیچی نخورده بودم. خلاصه ک یک ماما اومد بهم سرم فشار وصل کردن و دردام دیگ کم کم داشتن شروع میشدن ساعت شش ده نفر اومدن بالا سرم معاینه کردن گفت دوسانتی کیسه ابمو پاره کردن. سرم فشار رو عوض کردن یکی دیگ وصل کردن قوی ترشو. اونم من از بس دستمو تکون میدادم سرعتس زیاد شد دیدم دردام بدتر شدن. یک ماما اومد گفتم اینو درستش کن گفت ولش کن خوبه.اون ک رفت مامای شبفتم اومد زد تو سرش ک چرا آنقدر زیاد شده خطرناکه. خلاصه ک دردام دیگ زیاد شد ماما ها هی می اومدن معاینه میکردن منم داشتم از درد ب خودم می پیچیدم.
مشاهده ۷ پاسخ
مامان حامی مامان حامی ۱ ماهگی
پارت ۲ زایمان
یکم که گذشت هی معاینه میکردن میگفتن ن درد داری ن باز شدی دو فینگری و ورزش میکردم روی توپ و همش بهم ان اس تی وصل بود تا ساعت ۱۱ صبح دکترم اومد معاینه کرد گفت هنوز همون ۲ فینگری و باز سرمو وصل کرد با اینکه میدونست بچه حساسه خلاصه کلی درد کشیدم کلی معاینه شدم تا ساعت ۵ و ۶ عصر شده بودم ۳ سانت و دکترم نمیومد و هی قلب بچه افت میکرد اینا سرمو قط و وصل میکردن و یه ماما اومد و به زور و دادو بیداد کیسه ابمو سوراخ کرد ولی نترکید کلی درد کشیدم کلی شکممو فشار دادن تا ساعت ۷ و نیم شب یهو دستگاها که بهم وصل بودن شروع کردن صدا کردن و فشارمو چک کردن ۱۶ بود از درد زیاد سرمو میکوبیدم به دیوار مثل دیوانه عا شده بودم که دکتر گفت از اولم میدونستم نمیزایی سوند وصل کنید ببرمش عمل...
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۵ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مشاهده ۱۱ پاسخ
مامان دریا مامان دریا ۴ ماهگی
پارت ۳
تجربه زایمان طبیعی
همون شب درد داشتم فرداش هم این درد ها رو ب همین صورت داشتم ولی بیمارستان نرفتم تا ساعت ۳ شب ک درد هام شدید شد و تقریبا هر ۵ دیقه تا ۷.۸ دیقه بود دیگه رفتم بیمارستان و معاینه شدم گفتن ۲ سانتی و زود اومدی برای بستری ولی بستری کردن منو و امپول فشار وصل کردن یه ۱۰ دیقه ک وصل بود دکتر اومد معاینه کرد گفت بچه بالاست و هنوز موقع زایمان نیست و امپول فشار و قطع کردن منم نموندم بیمارستان و رضایت شخصی دادم و اومدم خونه ولی همچنان درد داشتم و هی ام شدید تر میشد و غیر قابل تحمل تر
مشاهده ۱ پاسخ
مامان آیهان 🩵 مامان آیهان 🩵 ۷ ماهگی
تجربه زایمان ۴

معاینه کردن گفتن ۱ سانتی دیگ کاری بهم نداشتن یه چن ساعتی گذشت باز سرم وصل کردن و یه قرص دیگ دادن خلاصه تا ۱۲ شب شد ک من درد نداشتم معاینه کردن و گفتن هنو همون یه سانتی بخواب تا ببینیم دکتر چی میگه فردا منم با کلی استرس خوابیدم ۴ونیم صبح باز دوز سوم قرص و دادن و کماکان من ۱ سانت بودم تا ۱۱ونیم صبح دوباره دوتا آمپول عضلانی زدن ک باعث نرم شدن دهانه رحم بشه تا ۳ بعدازظهر و بازهم من ۱ سانت بودم🙂
میگفتم اگ باز نمیشه خب سزارین کنین میگفتن نمیشه با دارو باز میکنیم رحمت و ساعت ۴ بعداز ماما اومد و گف میخوام آمپول فشار بزنم بهت منم گفتم باشه دیگ سرم و وصل کرد و آمپول فشارم زد تو سرم و ان اس تی هم وصل کرد و دوباره قرص زیر زبونی دوز ۴ هم دادن
دیگ از ۴و نیم بعد کم کم دردام شروع شد هرچی می‌گذشت هی آمپول فشارهم تنظیم میکردن ک بیشتر برسه بهم تا ساعت ۶ بعدازظهر اوکی بودم تقریبا
مشاهده ۶ پاسخ
مامان جواد مامان جواد ۴ ماهگی
پارت دوم
بهم لباس بستری دادن همراهم صدا زدن لباسام بهشون دادم
سنوم چک کردن گفتن ک وزن بچت کمه 2کیلو 750 گرم سنو 37 هفته داده بودم خب خلاصه منو بردن داخل زایشگاه ساعت 8 بهم سرم زدن تقویتی با ان سی تی گذاشتن تا ساعت 10 شب بعد ساعت 10 امپول فشار شروع کردن ولی خیلیییی یواش یواش میرف من ساعت 12 شب تقریبا دردام شروع شد در حد کم پریودی بود 1نیم شب سرم قطع کردن گفتن استراحت کن صبح ساعت 6 امپول فشار دوباره وصل کردن نیم ساعت بعد معاینه کردن 2 سانت بودم نیم ساعت بعد ک ب 3 سانت رسیدم کیسه ابم را پاره کردن و دردام شروع شد امپول فشار بیشتر کردن ساعت 7نیم صبح ب 5 سانت رسیدم دردام قابل تحمل بود ساعت 9نیم دردام زیاد شد بدجور وحشتناک فق راه نجات میخاستم پرستارا خیلییییی کمک میکردن بهم پمپ گاز دادن ک یکم بی حس بشم ولی فایده نداشت خیلییی معاینه تحریکی میکردن خیلییی کمک می‌کرد پرستارا واقعا خوب بودن کمک میکردن بعد بهم امپول تو پام زدن ک روند زایمان زود پیش ببره
مشاهده ۵ پاسخ
مامان سلین💗 مامان سلین💗 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من می‌خوام تجربه خودم رو از زایمان بذارم
قسمت اول
من زایمانم طبیعی بود
آخرین سونو که رفتم آب دور جنین گفتن کم شده و مقدار به ۶۰ میلی متر رسیده ، گفتن باید بستری بشی ، عصر بستری شدم بهم قرص زیر زبونی دادن و سرم وصل کردن ، دردام مثل درد پریودی بود ، دکترم گفت نزدیک صبح بهم آمپول فشار بزنن ، توی این تایم دو بار معاینه شدم ، صبح ساعت ۷ صبح بهم آمپول فشار زدن داخل سرم ، تاثیری نداشت ، چون فقط درد پریودی شدیدتر شده بود ، تا ساعت ۲ ظهر بهم همون سرم وصل بود ، دوباره معاینه شدم گفتن دهانه رحمت ۲ سانت بیشتر باز نیست ، شروع کردم به ورزش کردن ، بعد ورزش معاینه شدم دهانه رحمم شده بود ۴ سانت ، ساعت ۴ عصر ماما همراهم اومد و باهم ورزش کردیم ، ماما منو معاینه کرد و گفت دهانه رحم ۵ سانت رسیده و کیسه آب رو خودش پاره کرد ، بعد از اون دردام خیلی شدیدتر شده بود و تیر میکشید ، ولی تا ساعت ۹ شب هر سری معاینه میشدم میگفتن پیشرفت نمیکنی فقط ۶ سانت هستی ، اون وسط حالت تهوع گرفته بودم ، نمی‌تونستم گاز بیحسی استفاده کنم ، بخاطر پایین اومدن اکسیژن بهم ماسک وصل کردن ولی نمی‌تونستم راحت نفس بکشم ، فشارم افتاده بود و تمام بدنم از درد بعد از هر انقباض میلریزید ، نمیذاشتن ورزش بکنم چون دستگاه ان اس تی بهم وصل میکردن ، دردها به حدی شدید بود که میدونستم میمیرم و زایمان نمیکنم
مشاهده ۶ پاسخ
مامان خوشگل خانوم مامان خوشگل خانوم ۸ ماهگی
سلام منم خواستم تجربه زایمانم رو باهاتون به اشتراک بگذارم .
پارت 1
چهل و یک هفته شده و بودم و درد نداشتم . بدون درد رفتم بیمارستان و معاینه کردن و گفتن دهانه رحم بسته اس و باید بستری بشی و القای زایمان انجام بدیم .خلاصه روز پنجشنبه ساعت 7صبح من بستری شدم رفتم زایشگاه و سرم و آمپول فشار و قرص زیر زبونی ساعت به ساعت میدادن بهم . یک سوند هم بهم وصل کردن که نمی‌دونم چجور سوندی بود ک برای دیش نبود یعنی یه چیزی کردن داخلم و سه تا شیلنگ مانند هم بهش وصل بود ک از توی اونا آمپول میزدن توی رحم ‌.از یه سرش هم همش خون میومد بیرون راه که میرفتم اون وسط پام آویزون بود . توی این مابین ها هم همش معاینه میکردن که ببین چقدر دهانه رحمم باز شده . نوار قلب بچه رو هر چند ساعت چک میکردن اینا معاینه و نوار قلب ادامه داشت تا ساعت 7شب ادامه داشت یعنی 12ساعت بعدش اما من هنوز دو سانت شده بودم .
مشاهده ۳ پاسخ
مامان وروجک😍😘 مامان وروجک😍😘 ۲ ماهگی
پارت ۱
خلاصه میگم چون اولش خیلی جالب نبود
صبح دوشنبه رفتم بیمارستان بستری شدم دیگه از اون موقع معاینه کردن و ورزش و نوار قلب گرفتن شروع شد دو سانت باز شده بودم ولی درد نداشتم بخاطر قرص فشار و آمپولی که برای باز شدن رحمم بهم زده بودن نفس کشیدن واسم سخت بود اکسیژن بهم وصل کرده بودن تا ساعت ۴صبح این جوری بود ساعت ۴ اومدن معاینه کردن یهو شدم ۳سانت دیگه تند تند رحمم باز می‌شد تا۶ سانت رفتم
که یهو کیسه آبم پاره شد این آب و خون بود که با فشار ازم جارج میشد
مشاهده ۲ پاسخ
مامان رستا 🍓 مامان رستا 🍓 ۳ ماهگی
سر تاریخ ان تی رفتم بیمارستان گفتم حرکات بچه کم شده معاینه شدم و نوار قلب از جنین گرفتن و یک دست لباس دادن بهم رفتم بستری بشم بردنم داخل اتاق سرم فشار رو بهم وصل کردن یک ساعتی گذشت من دردای خیلی خفیف داشتم مامانم اومد پیشم کلی غذا های گرم بهم داد رفت همچنان من دردای زایمانم شروع نمیشد و سرم تموم شد شیف بعد مامای دیگه اومد پیشم و یک سرم فشار دیگه بهم وصل کردن همه پرستار و ماما ها یکی یکی می اومدن بهم سر میزدن خیلی تعجب میکردن ک من سرم دوم رو هم تموم کردم اما باز درد سراغم نمی اومد خیلی کم درد داشتم مثل تکون های بچه ک برام عادی بودن شیفت سوم شد و یک مامای جدید اومد اتاقم ک خدا خیرش بده انشاالله خیلی باهام مهربون بود یک سرم دیگه بهم وصل کرد یکم باهام ورزش کرد معاینه ام کرد دو سانت باز بودم یعنی هیچ پیشرفتی نکرده بودم صبح ک اومده بود دو ساعت بودم تا ساعت 11:30 شب هنوز همون بودم بدون هیچ دردی
با دکتر درمیون گذاشت بردنم واسه سزارین اورژانسی
از شانس منم دکتر خیلی کار بلدی شیفت سزارین کار میکرد
لگنم خیلی تنگ بود وزن بچه هم زیاد بود زایمانم هم با سه تا امپول فشار هیچ پیشرفتی نمیکرد و دردم نمیگرفت ی چیز خیلی عجیبی بودم خب خیلی سرتون رو درد نیارم امادم کردن شوهرم اومد پیشونیم رو بوس کرد و بهم گفت ک نترسم و با پدر و مادر و شوهرم خداحافظی کردم و رفتم سزارین شدم وقتی کارشون تموم شد مثل بید میلرزیدم از سرما همه پرستار جمع شده بودن دور بچم و ازش عکس میگرفتن بعد اوردن بخش و گفتن ک تا هشت ساعت نباید چیزی بخوری و بعد دوازده ساعت هم باید راه برم ک خیلی برام سخت بود ک اما زودی دردش خب شد
مشاهده ۵ پاسخ
مامان رسام👼💙 مامان رسام👼💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
#پارت3
بیمارستان تا رسیدیم ساعت 8بود معاینه کردن دید کیسه آبم داره شده بود و 4سانت بودم سریع بستریم کردن و به ماماهمراهم خبر دادن بعدش بهم ان اس تی و اینا وصل کردن انقباض نشون داد تا اینجا دردا قابل تحمل بود دیگه ساعت 9و خورده ای بود که ماما همرام رسید اومد معاینه کرد دید به 7سانت رسیدم
مشاهده ۲ پاسخ
مامان علی و مصطفی و؟ مامان علی و مصطفی و؟ ۶ ماهگی
تجربه زایمان

ساعت ۵ رفتم پیش ماما همراهم، معاینه کرد و گفت دو سانت و نیم، همه چی عالی، بچه پایین. تحریک کرد رسیدم به ۳ سانت و گفت برو خونه کارهاتو بکن و ساعت ۷ و ۸ برو بیمارستان تا بیام.
ساعت ۹ دیگه بستری شده بودم با سه سانت و نیم.
سرم و معاینه و امپول و اینارو انجام دادن، ماما همراهمم اومد.
ورزش ها رو شروع کردیم و خیلی سریع یلنی ساعت ۱۰ رسیدم به ۶ سانت. بعد نزدیکای ۱۱ کیسه آب رو پاره کردن که دیدن بچه مدفوع کرده.
خلاصه همه ترسیدن و دستگاه وصل کردن و همه چی رو آماده کردن که اگر بچه ضربان قلبش افت کرد، برم سزارین. سوند هم وصل کردن. اکسیژن بهم دادن.
دیدن دراز کشیده دردهام کمتره، بلندم کردن و ورزش ها دوباره شروع شد.
تا ساعت ۱۲ و نیم که دیگه بعد از کلی زور زدن، دخترم به دنیا اومد.
اگر خدا کمک نمیکرد و ماما همراهم نبود ، باید سزارین میشدم.
خدا واقعا رحم کرد بهمون
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان آرنیک مامان آرنیک روزهای ابتدایی تولد
پارت ۲:
رفتم بیمارستان و اونجام معاینه ام کردن گفتن دو سانت بازی و بریم که بستری بشی منم تا ساعت ۴و نیم بستری شدم دیگ بم آمپول فشار زدن و آزمایش گرفتن که تا ساعت ۷ وقتی دوباره معاینه ام کردن گفتن شدی ۳ سانت و لگنت خوبه برای زایمان طبیعی
اما دقیقا بعد از معاینه من رفتم دسشویی و اومدم دوباره رو تخت که دستگاه nst رو دوباره بم وصل کردن که یهو شروع کرد به اخطار دادن اولش بم گفتن چیزی نگران نباش ( البته بگم که من این ویروس جدید رو گرفته بودم و بدنم بی آب شده بود ) فقط بدنت بی آبه بم سرم وصل کردن و دستگاه اکسیژن بم زدن که اخطار های دستگاه هی بیشتر شده و بچه تو دلم همش تکون میخورد
یهو دیدم مامای بخش زنگ زده بود به دکترم و باهاش اروم صحبت میکرد
مشاهده ۳ پاسخ
مامان 🍪 کلوچه مامان 🍪 کلوچه ۸ ماهگی
پارت سوم# زایمان#
چهارشنبه ۳ اردیبهشت بستری شدم ظهر
اتاق vipگرفتم مامانم همراهم بود همسرم دلش نداشت منم اصراری نکردم🫠اومدن و سوالات پرسیدن حساسیت به چی داری و سرم وصل کردن و قرص بهم دادن برای شروع دردها و معاینه های لعنتی شروع شد تو ۳ سانت بودم بی‌دردی اپیدورال خواستم اومدن تزریق کردن و دردا کمتر شد و راه رفتم و ورزشا رو انجام دادم ساعت ۱۲ شب تو معاینه ۴ سانت و پیشرفت خوبی داشتم گفتن دیگه چیزی نمونده میزایی الان یکم همکاری کن منم رو توپ ورزش رفتم و بازم معاینه های لعنتی که حالم بد میکرد و استرسم و بیشتر گفتم تو رو خدا بگید دکترم بیاد من حالم خوب نیست ماما گفت اگر پیشرفت نکنی تا صبح باید بری سزارین سر بچه خیلی بالاست
مشاهده ۱ پاسخ
مامان مَحیـــا💛🍋 مامان مَحیـــا💛🍋 ۶ ماهگی
تجربه زایمان ۲
خلاصه منم گغتم حالا ک تا اینجا اومدم بزار دگ برم شروعش کنم توکل ب خدا..ساعت ۴ کارامو کردم و رفتم اتاق زایمان و سروم فشار و بهم وصل کردن اولش دورش پایین بود و دردا کم و قابل تحمل.. پاشدم ورزش کردم رو توپ نشستم و اینا و اومدن معاینه کردن سه سانت بودم (تو سه سانت با معاینع کیسه آبم پاره شد) و خلاصه این مرحله ورزش و هی معاینه بااارررها تکرار شد و دردای من هی بیشتر و بیشتر و فاصله بین‌ش هی کمتررر🥲تاااا ساعت ۹ شب شدم ۹ سانت و واقعا برام دردناک بود و توان تحمل نداشتم و حس میکردم میخام بمیرم
ادامه پارت بعدی…..
مشاهده ۶ پاسخ