۱۰ پاسخ

صبوری میخواد
توخونه که میگه نرو نمیخواد هی تو بگی نه برو خوش میگذره و فلان
فقط در قالب بازی و داستان هی از خوبیای مهد بگو
تومهدم برو کنارش فقط جسمت باشه مثلا باهاش همکاری نکن تو کاراش یا بهش بکن نکن ، نکن اصلا
حتی اگ مربیش باهاش حرف زد و اون جواب نداد تو نگو مثلا جواب بده یا اسمتو بگو
تو در سکوت کامل باش فقط جسمت وجود داشته باشه

کم کم راه میفته فقط صبوری کن

مثه پسر من مربی مهد گفت میتونی یکی دو هفته کنارش باشی تا عادت کنه

عزیزم باید صبور باشی و تلاش کنی که علاقه‌مند بشه چون مشاوران میگن مهد ضروریه تو نسل جدید که بچه ها کمتر بچه دور و برشونه و ارتباط برقرار کردن براشون سخته

بزار از الان بره تا عادت کنه وگرنه برا مدرسه رفتنش سختت میشه من دخرم کلاس اول بود وقتی میرفتم مدرسش میدیدم چه همه از مامانا تومدرسه بخاطر بچه هاشون مینشستن چون بچهاشون بدون مادر تومدرسه نمی موندن

باید صبورتر باشی
چند بار تو کلاسکنارشبشین
بعدبروجلودرد بعد پشت در
خودمربی و مدیر باید خیلی راهنماییت کنن

جاری من پسرش پیش دبستانی بود کل سال میرفت سر کلاس مینشست باهاش

ببر ببین بپرس بگو کسی اذیتش میکنه اونجا؟؟؟

عزیزم دو هفته طول می‌کشه

چرا الان ثبت نام کردی من واسه مهرماه ثبت نام کردم اول خودت چندبار باهاش برو بعد کم کم تنهاش بزار

نه عزیزم بچه شاید ۱،۲ ماه هم طول بکشه تا جذب بشه

سوال های مرتبط

مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۱ سالگی
مامانا طبق شکی که تاپیک قبلی گفتم
شک کرده بودم به بیش فعال بودن دخترم گفتم ببرمش مهد ببینم اوضاع چطوره
رفتم اونجا با مربی حرف زدم که ثبت نام کنم اونم یه کم با دخترم صحبت کرد اسباب بازی بهش داد گفت بازی کن بعد گفت جمع کن موهایم بافت الاکلنگ آورد بازی داد و شعر خوند دخترم حرفاشو گوش میداد آروم بود اصلا یکی دیگه شده بود من فهمیدم بیش فعال نیست قبلانم مهمونی میرفتیم اونجا دخترم بکل عوض می‌شد و آروم ساکت حرف گوش کن چی بگم مودب و عاقل

ولی از مربی و محیط مهد خوشم نیومد ثبت نام نکردم اتاق مادرا جدا بود درب اتاق ها رو کلید می‌کرد میرفت و میاومد مدام کلید می‌کرد اخه دیگه اتاق مادرا رو چرا کلید میکنی مگه نباید شیشه ای باشه مادر ببینه داخل رو ؟بعد دخترمو جدا برد نیم ساعت داخل من پیشش نبودم میگم چیکار کردی اونجا میگه تنها بودم نشسته بودم
بعد اتاق های تو در تو و تاریک یه روز درمیون دو ساعت ۱۶۰۰
مهم هزینه ش نیستااااا میخواستم تو محیط باشه ولی تصمیم گرفتم خانه بازی ببرم با بچه ها بازی کنه خودم ببینمش تا اینکه نباشم اونجا یکی با حرص ببراش دستشویی یا با بچه ای دعواش بشه و گریه کنه چون مظلومه بالاخره بچه شیطون هم هست دیگه همه که مثل دختر من نیستن
دختر کوچیکمم اضطراب جدایی داره دلم به اونم میسوزه تنهاش بزارم پیش مامانم میمونه هاااا ولی 😞😔نمیدونم بخدا دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط
چقدر سخته بچه پشت هم😭