۹ پاسخ

گر نگهدار من انست که من میدانم شیشه را دربغل سنگ نگه میدارد

در دل طوفان ها زندگی آرام باش خدایی هست ک مراقبمونه حتی وقتی ک خودمون فراموشش کرده باشیم. استرس طبیعیه منم نگران مردممون هسم و چن شبی خوب نخوابیدم ولی ب خدا ایمان دارم ک تا نخاد هیچ اتفاقی نمیفته بسپر ب خدا
بچه ها الان ب مادرا قوی نیاز دارن با غذا نخوردن... چیزی حل نمیشه

الهی بمیرم حق دارید،من با اینکه تو شمالم دیشب خوابم نمی‌برد همش دعا کردم واسه مردم مخصوصا تهرانی ها،دلم همش پیش شماست، خدا هوامونو داره ایشاالله که تموم شده هرچه زودتر

منم😔😔😔

همه جا جنگه هر جا برید همینه فقط انشاالله خدا بهمون رحم کنه و جنگ تموم بشه ما تو شهرستانم آرامش نداریم دیشب دخترم میگفت مامان جنگ تموم نمیشه ما همه میمیریم😔

عزیزم استرس نداشته باش .به نظرم زندکی همش جبره من که اختیاری ندیدم
وفتی همه چی پیش خدا از اول معلوم پناه ببر به خدا اون از مادرمهربانتر به بنده اش عزیزدلم .نمیدونم شما کجایی من کرمانشاه .شبا از 8 شب میزنه صبح میزنه چکار کنم کاریی ازم نمیا .زندکی کن قربونت برم با خانواده رفت و آمد کنید بچه ها همو ببینند.به خدا مردم میریزن فروشگاه و فلان .این فروشنده هام ده برابر میدن مردم نمیدونی خودم.ن به خودمون رحم نمی‌کنیم.

نور و روشنایی بخایید برای ایران
مدیتیشن کنید
آرامش داشته باشید
ترس انرژی جمعی رو پایین میاره

تصویر

منم همینجوری نمیدونم ویروس یا استرسه؟

بیخیال تنها شما نیستی همه تو این وضعیتیم

سوال های مرتبط

مامان پویان🩵فرهان💚 مامان پویان🩵فرهان💚 ۶ سالگی
پیرو تاپیک قبلی،بماند که چقد اون پسره امیرعباس به بچه من نه گفته و گفته نمیام و مامانم نمیذاره، یه روز یکی از همکلاسی های پسرم اومده بود دم خونه مون با پسرم بازی کنه، بعد پسر منم دیگه رفته پیش دوستش، این امیرعباس هم بهش برخورده و رفته به مامانش گفته پویان بیشتر با امیرعلی همکلاسیش هستش تا من،بعد که همکلاسی پسرم میره، پسرم همین امیرعباس همسایه مونو صدا میکنه ولی مامانش نمیذاره بیاد میگه اون موقع که رفتی با همکلاسیت فکر الانو میکردی 🙄🙄 اینارو امروز مامانش خودش بهم گفت، نگا توروخدا چیارو یاد بچه شون میدن و کینه و دشمنی رو، بعد اون پسره اینقد به حرف مامانش گوش میده که حد نداره ولی بچه من مارو به هیچی حساب میکنه، من وقت نکردم همون لحظه جوابشو بدم چون بچه نوزادم تو خونه بود و تنها، حالا به نظرتون به مامانش بگم ازت ناراحت شدم که بچه تو شیر میکنی که سمت بچه من نیاد چون یه بار بهش گفته همکلاسیم اومده، اینهمه خودتو و بچه ت به پسر من نه گفتین و گفته نمیاد، میدونید عادت کردن از بس بچه ساده من رفته سمتشون و صداشون میکنه،
بگم به مادره یا نه اصلا اهمیت ندم و به روی خودم نیارم؟
متاسفانه هر چی به بچه م میگم نرو سمتش، صداش نکن انگار به دیوار میگم