سلام خانما
بیچاره شدم خانواده شوهرم همه دارن میان اینجا گیر بدبختی افتادم دخترم دیگه بند نمیشه همش میخاد بره پیش اونا امروز تو وسایل جاریم رفته بود فزولی یه مشت تخمه برداشته بود انقد مادر شوهرم گفت از دستش بگیر گیر میکنه گلوش منم خاستم بگیرم از دستش کشیدم با مغز خورد زمین خیلی بد افتاد اعصابم خرابه از دستشون آخه تو چیکار داری به بچه من

مثل مادر شوهر منه چند روز پیش بهم میگفت چرا بچرو از پوشک نمیگیری گفتم زوده میگه اصلا زود نیست میگه بگیرش منم واسه اینکه اعصاب شو خورد کنم گفتم تا 3سالگیش پوشک میکنم زنیکه فضول

بهشون بگو اومدین خونم مهمان شدین قدم تون روی چشم
ولی لطفا توی نحوه تربیت من دخالت نکنید که به هممون خیلی سخت میگذره

الان تو این اوضاع چیکار میتونی بکنی؟اعصابت از مادرشوهرت خرده سربچه خالی نکن بیخیال باشی راحتتر میگذره ایشالله زودتر تموم میشه

یه گوشت در باشه یه گوشت دروازه هر چی سنیدی انگار نه انگار الان وقته خاله زنک بازی نیست بی خیال

الان اوضاع فرق میکنه، باید باهم مهربونتر باشیم

خدا کمکت کنه

عزیزم مگه تو ساختمون مادرشوهرت نبودی الان دوری ازشون؟ برا چی میخان بیان

الان کبود شده 😔😔😔😔😔