۱۶ پاسخ

ی مدت نبرش اونجا و باهاشون محکم صحبت کن

منم بابام بچمو لوس میکنه.اما کاش همه چیزا این مسایل بود.کاش همه چیز لوس شدن بچه ها بود.الان چه وضعی شده جنگ و بدبختی.زنده بمونیم یا نمونیم معلوم‌نیس

منم باهردو خانواده همین مشکلو دارم
از هردو طرف نوه ی اوله همه کار میکنن فقط گریه نکنه هرچی بخوان میدن بهش
پسرم‌ مامانمو که میبینه انگار سوپرمارکت و شیرموز میبینه..عموهاشو که میبینه یاد پارک و یخمک میفته

بهتره ی مدت نری اصلا . و بزار انقد گریه کنه که معنی نه رو بفهمه . یزدان هم دقیقا همین بود سعی میکردم ذهنش رو منحرف کنم یا انقد گریه میکرد از حال میرفت و تاپیکم رو ببینی زار زدم ولی یاد گرفت نه رو .
خیلی اذیت میشدم

پسر منم لوس شده من به خانوادم میگم شما لوسش کردین اونا هم به ما میگن شما لوسش کردید هیچکس گردن نمیگیره 😂

امروز مامانم انیسارو برداش برد مغازه وقتی برگشت خیلی جدی باهاش برخورد کردم و گفتم این دفه اخریه ک دارم میگم این کارو نکنین نزارین یجوری بشه نزارم ببینینش

به بابات بسپر از مغازه پاستیل و ژله بخره فقط یا بستنی
امیر علی یه مغازه میبرم که کشمش و پفیلا خام داره رراضی میشه باهاش

میگن وقتی اینجوری یاد میگیره ک‌با گریه به خواسته هایش برسه باید ن شنیدن رو یاد بگیره
ولی نباید حس کنه که بهش بی توجهی میکنی
اگه چیزی نمی‌خوای بهش بدی مستقیم کلمه نه رو‌نگو ب روشهای مختلف بگو ولی قاطع باش و به هیچ عنوان از حرفت کوتاه نیا
گریه هم کرد کنارش بشین که هم قدش باشی تمام حواست بهت باشه بغل خواست رو پات نشست همراهیش کن و بهش محبت کن ولی از حرفت کوتاه نیا در کنارش هم اگه شد حواسشو پرت کن

بزار گریه کنه دختر منم مادرشوهرم میداد شیرینجات اصلا غذا نمی‌خورد وزنش کم بود
محکم بدون رودرواسی بگو

من اصلا اجازه نمی دم به دخترم این چیزارو بدن هروقت هم می رم خونه بابام بابام میره براش موز می خره یامیوه هرکی هم هروقت می خواد چیزی بدن اول از من اجازه میگیرن خداروشکر دوربریام درک میکنن می فهمن

منم با خانوادم از این ماجراها دارم

بابای منم اینقدر شکلات میده واقا عصبی میشم هرچقدر هم میگم ندین انگار نه انگار

خب باید ی مدت نبریش اصلا

شرایط ما هم همینه🤦🏻‍♀️

دقیقا پسر منم همینه پسرمو لوس کردم خونه خودمون اینقدر گریه میکنه نمیخرم

ب نظرم نمیشه کاری کرد بلکه دیگ باخانواده ات رفت وامد نکنی

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز