۱۸ پاسخ

سلام گلم. زنگ بزن اورژانس بپرس

وای خداروشکز ک خفه نشده چه وحشناک

سلام بهتره ببریش بیمارستان اونجا بهتر میتونن کمکت کنن تا اینجا،اینجا نظرتات متفاوته اونا بهتر میدونن

این داستان :وقتی بچه رو پیش باباش تنها میزاری🤣
ن باباااا.
اگه اون تیله ای که تو ذهن منه باشه که خیلی بزرگه بچه نمیتونه دفعش کنه

زنگ بزن اورژانس راهنمایت کنن درمیشه غذا سوپ اینابده بخوره مدفوع شل باشه دفع کنه

آره به احتمال زیاد دفع میشه ولی اگه نشد حتما از اورژانس بپرس

وای خدا زنگ بزن اورژانس سوال کن

سلام چی رفته دهنش اصلا متوجه نشدم

دفع میشه

وای چی کشیدی اون لحظه. خدا به هیچ مادری نشون نده

راست میگه در میاد فقط مدفوعش و چک کنید اگر نیومد ببرش

تيله كه كوچيكه چيزي نيست ..پسر خواهر شوهرم كوچيك بود فكنم يكي دوسال ميكرد دست عروسك رو قورت داده دستش هم كوچيك نبود ،موندم چطور از گلوي كوچيكت رفته پايين .بعد مامانش گفت توي مدفوعش بود ديدمش 🤣🤣

اره دفع میشه. روغن بادام شیرین خوراکی از داروخانه بگیر بده چند بار بخوره

وای 😓خدا بهت رحم کرد یا حسین ببرش دکنر گیر نکنه تو معدش

فقط مدفوعشو چک کن عزیزم. احتمالا فردا یا پس فردا در میاد. بهش چیزای ملین بده. مثل لواشک یا میوه
دختر من یه بار آهن ربا خورد. دو روز بعدش از مدفوعش اومد بیروم

صد درصد دفع میشه ولی بازم از اورژانس بپرس

پسر بی‌شعور منم همیشه تیله میذاره دهنش دو سه بار یه کتک اساسی بهش زدم ترک کرده

دفع میشه گلم

سوال های مرتبط

مامان مبین و تو دلی مامان مبین و تو دلی هفته سی‌وسوم بارداری
مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
خانما میخوام درد و دل کنم من و شوهرم 7 ماه صحبت کردیم زیر نظر خانواده ها و ازدواج کردیم از اول ازدواجمون شوهرم قصد داشت منو تغییر بده و به قول خودش شبیه خودش کنه و از این طریق افسار زندگیش رو دستش بگیره من وابسته خانواده ام هستم مخصوصا مادرم اون هم میدونست و با خانواده ام در افتاد و یکی یکی پاشون رو از خونه ام برید تا به قول خودش من مستقل بشم تو این گیر و دار من باردار شدم در حالی که با کل خونواده ام قهر بود تو دوران بارداری خیلی اذیتم کرد و من از ماه هشت بارداری افسردگی گرفتم تا سه ماه پس از زایمان حالم بد بود ولی تو اون روزا تنها دل خوشیم و دلیل زندگیم پسرم بود الان هم جونم به جونش بسته است نمی تونم یه لحظه دوریش رو تحمل کنم پسرم هر چی بخواد بخره به من میگه چون باباش براش نمیخره حتی لباساش رو مامانم اینا می‌خرن دکترش رو خودم میبرم خلاصه که باباش هیچ احساس مسئولیت نداره ولی پسرم باباش رو بیشتر از من دوست داره به من میگه من تو رو دوست ندارم بابام رو دوست دارم خیلی دلم گرفته