۴ پاسخ

بچه ها تو هر سنی یه اخلاقی دارن،مثلا رادمهر یه سنی دوست نداشت بریم بیرون،یه سنی دوست نداشت خونه بمونیم...یه سنی هر روز حمام ،...حساسش نکن ،مدارا کن تا بگذره ،واسش وان پر آب کف کن یا عروسک و اسباب بازی ببر بشوره

دخترمنم همین بودیمدت ازجلودرحموم تکون نمی‌خورد می‌رفت جلودرحمام گریه میکرد بریم حموم.یمدت هم می‌گفت نمیرم یعنی یه گربه ای میکردتوحموم .قبل حموم که نمیرم.دیگه بمدت توپواسباب بازی عروسکشومیبردم می‌گفت بیاعروسکوحموم کنیم اب بازی کنیم.دیگه الان بهترمیادحموم.حساسش نکن.توهرسنی یه چالش دارن

بازی توی حمام جوابه
ولی یه در میون خوب نیست بچه خسته میشه پوستش خشک میشه

پسر منم همی

سوال های مرتبط

مامان عسل نازم مامان عسل نازم ۴ سالگی
سلام مامانا
می‌خوام یه درد دل بکنم
از روزی که بچم به دنیا اومد همه فکر و ذکر شد دخترم. کارم رو به خاطر دخترم گذاشتم کنار و به خاطر کار شوهرم که بیرون شهر بود شهر زندگیم هم عوض کردم و الان غربت نشین شدم. حالا هم به یه زن افسرده و زودرنج تبدیل شدم که هیچ چیزی خوشحالش نمیکنه. هم خودمو نابود کردم و هم دخترم داره مثل خودم افسرده میشه. تصمیم گرفتم برگردم به شهر خودم هر چند که از همسرم دور میشم و دیگه کمتر همدیگه رو میبینیم ولی باز می‌دونم تو شهر خودم چی به کجاست و همه جاهاش رو میشناسم و ممکنه روحیه‌م رو دوباره به دست بیارم. من به خاطر اینکه دخترم شبها بابا بالای سرش باشه حاضر شدم بیام تو شهر غریب ولی خودم دارم دیوونه میشم چون اینجا هم که هستیم خیلی امکاناتش کمه واسه همین گفتم به خاطر خودم و دخترم که شده باید دوری رو تحمل کنم ولی هر چی فکرشو میکنم میگم چرا زندگی من باید اینقدر دچار چالش باشه چرا نباید مثل دیگران زندگی کنم چرا باید یه موقعیت رو فدای یه موقعیت دیگه بکنم و هزارتا چرای دیگه و تنهایی و غم و اشک😔