۸ پاسخ

من خودمم تا ۵سالگی میخوردم انگشتمو نمیدونم دلیلش اینه یا نه ک فکم عقبه
در کل خوب نیست منکه یادمه مامانم فلفل میزد من میخوردم دستکش دستم‌میکرد بازم از رو دستکش‌میخوردم اخراش دیکه خودم ول کردم

دختر منم میخوره از بچگی . دکترش،گفت اذیتش نکن مهم نیست تا ۴.۵سالگی

لاک تلخ بگیر از داروخونه بزن واسشون

ب همون انگشتشون اگه میزارن حنا بزن بگو گربه خرده

تلخک بزن

سلام عزیزم نگران نباش فک شون هیچی نمیشه،،،در مورد دومین موردم عیب نداره بچه ان درست میشن همین که با ارومی توجیه میکنید کار درستیه

عزیزم چن بار تو خاب تلخک بزن ب انگشتشون دیگ نمیکنن تو دهنشون

تيمي ميرن جلو😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۲ سالگی
بچه داری ما این شکلیه که صبحا از ساعت شیش من بیدارم رادوین بیدار میشه بعد ساعت هفتو نیم تا هشت رادمهر بیدار میشه دیگه کان باید جون بکنم کاربکنم اشپزی و هزار تاکار همراه با بچه داری و کارای بچه ها تا ظهر که بچه ها میخوابن ساعت یک بعد بابد کلی ظرف و لباس بشورم یا خونه و اتاق رو‌جمع کنم یا راه رو‌تمیز کنم بعد که بیدار شدن دیگه بچه ها ی ورژن جدسد میشن بداخلاق و‌شیطون تر حالا من باید مدیریت کنم عصرونه بدم مدیریت کنم دیگه از ساعت پنج شروع میکنم به آماده کردنشون ساعت شیش میریم بیرون تا هشت شب لعد بیام ناهارشون بدم که باید ناهار هم همون ظهر ی جوری آماده کنم که اینا گشنه نباشم دیگه از ساعت هشتونیم تا نه شب رادوین میخوابه ساعت نهونیم تا ده راذمهر و‌من میمونم و باز کلی ظرف نشسته و بهم ریختگی خونه و لباسای کثیفی که از بیرون اومدن و غذاخوردن و‌من دیگه نمیتونم کاری بکنم دیگه ساعت ده خاموشی زده میشه بعضی شبا ظرفا کمتر باشن میشورم و بعضی شبا که زیاد باشن نه دیگه خودم هم ساعتای یازده میوفتم دیگه باز روز از نو روزی از نو .معمولا هم کارام جمعه ها رو هم میشه فقط جمعه ها جارو میزنم و طی میکشم فقط راهروو اشدزخونه هفته ای دوبار و باید سرویسارو هم هرجمعه بشورم . خدا عصرا فقط با بچه ها خیلی سختمه بریم بیرون دیگه راحت میشم از دست کاراشون
مامان Aron مامان Aron ۲ سالگی
مامان ارغوان کوچولو💗 مامان ارغوان کوچولو💗 ۲ سالگی
مامانا شده مداااام بچتون با بقیه بچه ها مقایسه بشه؟
نه یه بار نه دووبار
مدام از روزتولد تا به امروز
ارغوان من از ۳ ماهگی درگیر رفلاکس آلرژیک لعنتی و اعتصاب شیر شد
روزایی رو گذروندیم که گفتم دو تایی زنده بیرون نمیایم
آلرژی به هزار تا چیز بی اشتهایی
خواب دااااغون و سبک
مدام گریه و زاری
گاهی روزی یه بار شیر میخورد تو ۲۴ ساعت اونم مثلا دو تا ۳۰ تایی

همش،میگفتم زنده نمیمونه
بیست تا دکتر و دارو و آزمایش و تعویض شیر که هیچکدوم جواب نداد

بچم گرم گرم وزن میگرفت طوری که الان تازه ۱۱ کیلوعه به زور

روزی نیست که مقایسه نشه هر بار میزنم به کوچه علی چپ که ادامه ندن
توضیح میدم که بچه ها با هم متفاوتن و ارغوان معده ش مشکل داره

اما هر بار میگن و میگن

که چند وقتشه ؟ واااای انگار یک سالشه
چطور انقدر ریز مونده
از دختر عمش،کوچیکتره میگم نه یک سال بزرگتره میگن وای مکه میشه؟ چیزیش نیست بچت؟؟
خودم میدونم بچه سلامتش از چاقیش،مهم تره
اما هر بار که میشنوم داغون میشم که ای کاش ارغوان اینجوری درگیر نمیشد که نتونه شیر بخوره
باورتون نمیشه حتی صدای قلپ قلپ شیرخوردن بچه ها تجربه دو ساعت خواب پشت هم برام یه حسرت بزرگه که تا ابد باهامه و نتونستم با ارغوان تجربه کنم

خداروشکر میکنم بابت داشتنش اما چقدر بعضی بچه ها سخت بزرگ میشن که نشه از داشتنشون لذت ببری و مدام درگیر باشی