۱۵ پاسخ

عزیززم😍گاز بگیر اون دستاشو 😋
دختر منم هر چی بگم میره می یاره همسن برسامه

من میرم حمام میگم برو حوله مامانم بیار میره میاره ، یه بار آویز بود یادم نبود میگفت مامان بالا 😂

قربون دستات قشنگم

وای ما هی بهش میگیم فلان چیزو بیار میاره.خودشم عششششق میکنه.یا هرجا آشغال وظرف باشه برمیداره میگه آقال بعدم‌میندازتش ظرفشویی😃

پسر منم تو پاش میره زیر مبل با یه میله ما میاریم بیرون خودشم میله رو گرفته میخواد بیارتش😂😂

خیلی باحالهه مام خیلی ذوق میکنیم مثلا گوشی همه رو میشناسه میده بهشون کنترل میاره هرچی بگی الان میفهمه همچیو😂

پسر من خیلی وقته نشون میده میاره پستونکو
بالشو
پتو

عزیزمممم

امیر هم همینه خودش گم میکنه خودشم پیدا میکنه😅

فکر کنم تو این سن یاد میگیرن بچه های منم ازشون ی چیزی بخوام برام میارن

دختره من همینه هر وقت نیستش بهش میگم پستونکت کو؟ خودش میره هر جا انداختش میارش..تازه گوشی و عروسک و توپ.پتو.رخت خواب.کفش و اکثر وسایلش رو میدونه چی ان.بهش میگم میره میارشون 🤣

دختر منم ی بار کلید رو برداشت اما ندیدم کجا گذاشت بعدش بهش گفتم کو دیدم رفته زیر جاکفشی دراز کشید با انگشتی زیرشو نشون میداد دیدم اونجاس

خدا حفظش کنه گلم

منم پسرم اینجوریه حرف گوش کن ک میشن مظلوم میشن... بشون میاد همش شیطون باشن😂😂😂

پستونک و نشون میداد
نمیگفت پستونک❌
بالا یجوری تایپ کردم اشتباه متوجه نشید

سوال های مرتبط

مامان هیما💕 مامان هیما💕 ۱ سالگی
روز ۵: در طول روز اصلا سراغ پستونک رو نمیگرفت،خودم آوردم براش گفتم چیشد پستونکت؟گفت اه اه شده و خودش انداخت سطل آشغال ، به هرکی میرسیدیم میگفتیم ،مثلا مامان بزرگش داییش دوستاش ، به همه جلو خودش میگفتم پستونکش اه اه شده انداختیم بیرون،شب گریه کرد آب دادم بهش باز گریه کرد بغلش کردم رو پا گذاشتم هی گفتم پستونک نیست ولی قیامت کرد و پستونک رو گرفت!
روز ۶:به جای پستونک شبا هروقت بیدار شد یه دندونی دادم دستش،جیغ کشید پرتش کرد! هی بلند بلند گفتم هیما پستونک رو انداختیم دور! یکی دوبار اول قبول کرد خوابید دفه سوم ک از خواب بیدار شد دیگه بهش دادم راحت بخوابه.
روز۷:در طول روز که اصلا نخواست ، خودمم میگفتم میخوای بهت بدم میگفت نه اه اه! شب موقع خوابم که اصلا نمیخواست،در طول شب بیدار ک میشد میگفت آب و با گریه آب میخورد میخوابید و این شروع پیروزی من بود😁
روز ۸:کلا پستونک به فراموشی سپرده شده بود،درطول شب نق نق میکرد،تختش گهواره ایه،تکونش میدادم بلند میگفتم بخواب عزیزم و خودش میخوابید!
امروزم که روز ۹! امیدوارم بیدارشدناش تا صبح کمتر بشه و دیگه بخوابه! 😄
مامان هیما💕 مامان هیما💕 ۱ سالگی
پرسیدین شب چجوری بدون پستونک هیما رو خوابوندم
من ادعا ندارم والا🫠چیزی ک برام جواب بوده و تجربمو میگم بهتون ببینین شاید واسه شماام جواب بده
هشت روز پستونک گرفتنم طول کشید.
روز ۱: پستونک رو یکم فقط سوراخ کردم،موقع خواب میدادم دستش ،گریه کرد نق زد بداخلاقی کرد هی گفت درستش کن ولی صبوری کردم،بردمش بیرون یه تایم طولانی ، شب موقع خواب طبق روال پستونک سالم بهش دادم.
روز ۲: یکم سوراخ بزرگ تر شد ، نق و بهانه گیری خیلی شدید شد،بردمش خانه بازی حسابی خستش کردم ،شب با شیر خوابید بدون پستونک ولی در طول شب هروقت بیدار شد پستونک سالمشو بهش دادم.
روز ۳:کلا سر پستونک رو بریدم،تخم شربتی درست کردم ریختم روش گفتم اه اه شده،خیلی ناراحت شد گریییه،بهش گفتم بنداز سطل آشغال یا بده به جوجو ها محکم میگرفتش میگفت منه! گفتم زنداییم که بچه ۷ساله داره اومد خونمون سرگرم شدن باهم یادش رفت بهانه گیری کنه،بچه زنداییم هی بهش گفت پستونک خیلی زشته اه اه حالم بد شد من نمیخورم از این حرفا ، در طول شب بیدار که شد گذاشتم پنج شیش دیقه گریه کنه بعد بهش دادم،هر بار بیدار میشد میزاشتم یکم گریه کنه بعد پستونک سالمو میدادم بهش
روز ۴: باز پستونک رو خواست و دید روش تخم شربتی ریخته و خرابه،خودش گفت اه اه و انداختش سطل آشغال😁یکم بعد انگار دلش نیومد رفت برداشت دوباره،باز کلی گفتم اه اه شده خراب شده ، بخاطر تخم شربتی ها نمیزاشت تو دهنش اصلا ، شب وقتی گریه میکرد با صدای بلند میگفتم پستونک اه اه شده یادته؟!میخوای بخوریش؟! خودش گفت نه ولی باز گریه کرد ،هرسری میزاشتم روپام ، دیگه نزدیک صبح که خودم پاره بودم پستونک سالم بهش دادم ک بخوابه
ادامه تاپیک بعد