۵ پاسخ

خوشحالم که موفق شدی

وای منک پستونک نمیگیره کلا پسرم..
ولی سر از،شیر گرفتن که خودم میدمش استرس دارم

چقدر خوب که موفق شدی
پسر منم خیلی وابسته به پستونکه ولی من دلم نمیاد بگیرم، میگم بلخره خودش کنار میذاره

خسته نباشی.ترک دادن بعضی چیزا سخته

پسرم هشت ماهگی خودش بد کرد دیگه نخورد

سوال های مرتبط

مامان گوزلیم مامان گوزلیم ۱۷ ماهگی
لطفا خانومایی که تو روشهای ترک از پستونک آگاهی دارن راهنماییم کنن، فقط یکم طولانیه🙏🏻
من نظرم بود بعد واکسن هجده ماهگی دخترم اول شیشه رو ترک کنیم بعد پستونکو اونم تدریجی، دخترم همیشه دوتا پستونک داشت از اول یکیو میذاشتم کیفش یکیم تو خونه که بیرون رفتنی همیشه همراهمون باشه، دخترم اوایل فقط موقع خواب میخورد اما یه ماهی میشد بیش از حد وابسته شده بود طول روز همش میخاست، این هفته خونه مامانم که بودیم پستونک اضافیمونو اونجا گم کرد هرچی گشتیم پیدا نکردیم پستونک دومیم پریشب خونمون خودش گم کرد میبره جاهای دور از ذهن میندازه هرچی گشتیم نبود بد جورم خوابش میومد فرصت نبود براش بگیریم رفتیم بخابیم برخلاف تصورمون بی دردسر خابید بعد دیروزو امروزم همینجوری بدون پستونک با داستان یا بغل کردن عروسک اینا تونست بخابه، فقط طول روز گاهی میخاد که اونم سرگرمش میکنیم یادش میره ولی خب بازم بعدا یادش میوفته یعنی هنوز کامل فراموش نکرده، امشب براش یکی گرفتیم ولی هنوز ندادیم و ندیده کلا، به نظرتون اگه خواست بدم؟ مهم نیست بعدا ترکش برامون سخت باشه فقط نمیخام لطمه وارد کنه
مامان هیما💕 مامان هیما💕 ۱۷ ماهگی
پرسیدین شب چجوری بدون پستونک هیما رو خوابوندم
من ادعا ندارم والا🫠چیزی ک برام جواب بوده و تجربمو میگم بهتون ببینین شاید واسه شماام جواب بده
هشت روز پستونک گرفتنم طول کشید.
روز ۱: پستونک رو یکم فقط سوراخ کردم،موقع خواب میدادم دستش ،گریه کرد نق زد بداخلاقی کرد هی گفت درستش کن ولی صبوری کردم،بردمش بیرون یه تایم طولانی ، شب موقع خواب طبق روال پستونک سالم بهش دادم.
روز ۲: یکم سوراخ بزرگ تر شد ، نق و بهانه گیری خیلی شدید شد،بردمش خانه بازی حسابی خستش کردم ،شب با شیر خوابید بدون پستونک ولی در طول شب هروقت بیدار شد پستونک سالمشو بهش دادم.
روز ۳:کلا سر پستونک رو بریدم،تخم شربتی درست کردم ریختم روش گفتم اه اه شده،خیلی ناراحت شد گریییه،بهش گفتم بنداز سطل آشغال یا بده به جوجو ها محکم میگرفتش میگفت منه! گفتم زنداییم که بچه ۷ساله داره اومد خونمون سرگرم شدن باهم یادش رفت بهانه گیری کنه،بچه زنداییم هی بهش گفت پستونک خیلی زشته اه اه حالم بد شد من نمیخورم از این حرفا ، در طول شب بیدار که شد گذاشتم پنج شیش دیقه گریه کنه بعد بهش دادم،هر بار بیدار میشد میزاشتم یکم گریه کنه بعد پستونک سالمو میدادم بهش
روز ۴: باز پستونک رو خواست و دید روش تخم شربتی ریخته و خرابه،خودش گفت اه اه و انداختش سطل آشغال😁یکم بعد انگار دلش نیومد رفت برداشت دوباره،باز کلی گفتم اه اه شده خراب شده ، بخاطر تخم شربتی ها نمیزاشت تو دهنش اصلا ، شب وقتی گریه میکرد با صدای بلند میگفتم پستونک اه اه شده یادته؟!میخوای بخوریش؟! خودش گفت نه ولی باز گریه کرد ،هرسری میزاشتم روپام ، دیگه نزدیک صبح که خودم پاره بودم پستونک سالم بهش دادم ک بخوابه
ادامه تاپیک بعد