۷ پاسخ

من یهویی
یه چی زدم رو سینه گفت اه کثیفه زبون زد دید تلخه دیگه اصلا سمتش نیومد هروقت یادش میوفتاد خودش میگف اه اه دیگه نخورد تا دو سه شب تو خواب یبار بهش دادم الانم که اصلا نمیدم

من عین اب خوردن از شیر گرفتم بچه اولمو

تایم شیر دادنشو ب ۵ قسمت تقسیم کردم
۶ صبح
۱۰ صبح
۲ ظهر
۶ عصر
۱۰ شب

اول ۶ صبح حذف کن ۴ روز زمان بده یعنی ۴ روز دیگه ۶ صبح بهش شیر نده بقیه وعده هارو بده
بعد ۶ عصر حذف کن مجدد ۴ روز زمان بده

بعدش ۱۰ صبح
۲ ظهر
و ۱۰ شب

اصلا متوجه نشد چطور از شیر گرفته شده
البته کلی اجیل و خوراکی براش گرفتم ک هیچ وقت ازاد نداشته باشه بگه شیر

تدریجی ،خودش کم خورد منم دیدم بهترین فرصته،روزانه یه وعدشو کم کردم، رفتم خونه مامانم یه هفته تا دورش یکم شلوغ باشه ،البته تا یک ماه هی میگفت اما حواسشو پرت میکردم ،جلوش لباس عوض نمیکردم و باهاش حموم نمیرفتم که نبینه و یادش نیاد

يهويي گرفتم با تلخك ..زدم به سينه هام چون خيلي تلخه زبون زد رفت عقب و ديگه سمتم نيومد نه گريه ميكرد ،نه كوچيكترين بهونه ايي ميگرفت .اصلا اذيت نشد و نفهميدم كي شد يك ماه ..تدريجي سعي كردم بگيرم خيلي اذيت شد موفق نشدم منم يهويي گرفتم

منم دوست دارم یاد بگیرم

یهویی ، البته یک هفته تلاش کردم تدریجی بگیرم موفق نشدم بعد یهویی گرفتم . به سینم چسب برق زدم گفتم اوف شده ، چون وابسته‌ بود خیلی گریه و بیقراری کرد ولی اصلا تو بیداری بهش ندادم . سه شب اول تو خواب عمیق کامل بهش شیر دادم بعدش دیگه ندادم

چسب زخم زدم سینم تا یکماه گفتم اوف
ی هفته خیلی اذیت کرد چون به شدت وابسته بود

سوال های مرتبط