۱۲ پاسخ

نمیشه عزیزم چ طبیعی باشی چ سزارین واقعا کمتر از ده روز بلند شدن و تو ماشین نشستن سخته هوام ک گرمه خیلی اذیت میشی بعلاوه او الان نیاز ب آرامش داری تا بتونی بچه رو تغذیه کنی استرس برات سمه

عزیزم شما نرو چند روز بعد اگر میتونی با وسایل نقلیه دیگه برگرد

سخته بخیها اذیت میکنه شما بمون خونه‌ی مادرت ،حلا چندروز شوهرت غذا از بیرون میکیره یامیره خونه‌ی مادر ی ،خواهری، یا خودش چیزی میخوره، مادر ی که ۵ روز زایمان کرده بخیها درد داره هنوز نمیشه فکر کنم باز خودتون میدونید

نمیشه .خیلی سخت و ترسناکه شرایطتت اینجوری ک

بسلامتی مبارک باشه
اصلا نررو‌نابود میشی
سزارین باشی که دیگه بددتر
خودت بمون چیکار همسرت داری

اگه اهوازاشنادارید.حتمابمون .حداقل بعد۲۰روزبرو.
که دیگه بخیه هات کشیده باشی.

ن میشه الان برگردی. ن میشه ۵ ردز بعده زایمان برگردی . بنظرم بمون ده بیست روز همون اهواز. دیگ اینکه شوهرت میترسه راهی نیست
ده ساعت ک نمیتونی تو ماشین هردقیقه پوشک بچه عوض کنی شی بدی

هوا گرمه نوزادت اذیت میشه خودتم که شرایط خوبی برای این همه ساعت تو ماشین نشستن نداری

جنگ تموم شد

نه شما میتونی نه نوزادتو اینهمه ساعت تو ماشین میتونی عزیزم اگر برات امکان داره شما بمون اگر مامانت مثلا کنارت بیاد

نه اصلا نمیتونی اونهمه ساعت بشینی تو ماشین

نمیشه شما بمونی شوهرت بره

سوال های مرتبط

مامان سیدعلی طاها مامان سیدعلی طاها ۵ سالگی
خانوما سلام من بین دوراهی گیر افتادم لطفاً کمک کنید
الان یه عده نیان بگن تو این گرما با بچه و.... مگه مجبوری و....
من پارسال و پیارسال با بچه هام اربعین رفتم کربلا تو همون گرما
اما چون قبلش رفته بودم و... مسیر و مکان ها رو بلد بودم و مشکلی نداشتم و سختی نداشتم از طرفی خونه خواهرم عراق هست
و راحت بودم ، الان امسال ارزش پولشون از پارسال دوبرابر شده
و از طرفی خونه مامانم قم هست ،و من فقط ماه صفر میتونم برم
چون بعدش پسرم پیش دبستانی دیگه تا تعطیلات نمیتونم برم
و کل ماه صفر ما مراسم داریم قم
خیلی دوست دارم اون موقع اونجا باشم هم بچه ها چون دلتنگ مامانم و خاله هاش میشه تا تعطیلات طاقت نمیارن
اما همسرم میگه من واقعا نمیتونم هردوش ببرمتون پولم نمی‌رسه
یا کربلا یا قم ،
الان بشدت بی قرار کربلام و از طرفی دوست دارم خانواده امم ببینم
شما بودین چیکار میکردین
امیدوارم درک کنید واقعا یجوری از برگشت کربلا تا سال بعدش بی قرار میشم بخدا دست خودمم نیست الان یه عده بگن بابا هرسال هرسال چه خبر
بخدا که دست خودم نیست
الان شما چیکار میکردین
مامان محمد سبحان مامان محمد سبحان ۵ سالگی
سلام مامانا مثل چی تو گل گیر کردم توروخدا راهنماییم کنید
کلا از خورد و خوراک و زندگیم افتادم
در رابطه با تاپیک قبلیم که دیدید پسرم چه استقبالی ازم گرد دو سه روز بعد کلا عوض شده رفتارش... همش کارش شده گلایه اینکه چرا ولم کردی تو چجور مادری هستی الان اومدی تو زندگیم چیکار کنی اونموقع که مادر میخواستم نبودی و خیلی حرفای دیگه...یجورایی فقط دوست داره منو مقصر جلوه بده منم نمیتونم همه حقیقت و بهش بگم چون تو سن حساسیه میترسم بره با پدرش دعواش بشه،حتی حاضر نشد همو ببینیم ...من بهش حق میدم ولی نمیدونم چجور قانعش کنم اگه کسی میدونه یه راهی جلو پام بذاره 😭😭😭😭😭
کلا از زندگیم افتادم نمیدونم این کارما که میگن کجاست چرا به پدرش نشون نمیده که چیکار کرده...بعد من دوتا زن گرفت طلاق داد از زن سومش دوتا پسر داره طفلک کوچیکه تو شیر مادرش ولش کرد و رفت
از خدا مرگمو میخوام ولی نمیدونم چرا نمیده آخه من چه گناهی کردم اینقدر عذاب باید بکشم🥺🥺🥺
فرزند پروری بچه داری تب کودک سرماخوردگی رفلاکس
فرزند پروری بچه داری تب کودک سرماخوردگی رفلاکس
مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۵ سالگی
سلام مامانا، یه مشکلی که چن وقته با پسرم دارم اینه که خیلی میترسه گم بشه مثلا تو آپارتمانمون حاضر نیست تنهایی تا حیاط بره، آپارتمانمونم کلا چهارطبقه و چهار واحده ما طبقه دومیم من بهش میگم دو طبقه رو برو پایین من از بالای پله ها نگات میکنم بازم میترسه بره، بهش میگم آخه از چی میترسی تو که بلدی ما طبقه دومیم میگه میترسم یکی درو باز کنه منو بدزده، پارک بریم من همیشه نزدیک تاب و سرسره ها زیرانداز پهن میکنم و چشمم بهش هست ولی تا من نرم کنار تاب و سرسره بایستم نمیره بازی کنه مگه اینکه پسرخالش باهاش باشه، کلا تا دو ثانیه منو نبینه یهو هول میکنه و گریه میفته، البته با مهد مشکلی نداشت و اونقدر وابسته نیست ولی همیشه از گم شدن میترسه، هرچقدرم باهاش صحبت میکنم که ما حواسمون به تو هست و ما که تورو نمیذاریم بریم بازم فایده نداره، توی مهدم اگه جایی میبردنشون میگفت مامان ترسیدم خانوممونو گم کنم، از لحاظ سر و زبون و اعتماد به نفس تو صحبت کردن خوبه و اصلا خجالتی نیست و کوچیکترم که بود اینطوری نبود ولی الان چن وقته اینطوری شده و بیرون میریم حاضر نیست دو قدم از من فاصله بگیره، نمیدونم چیکار کنم که انقد نترسه، البته من خودم موافق این نیستم که بچه تنها جایی بره با این اوضاع جامعه ولی دیگه انقد که پسر من میترسه ام خوب نیست