دارم از بی‌خوابی میمیرم از دیشب ساعت ۱۲ که مثلا دخترم قصد خوابیدن کرده یکساعت چشم روی هم نزاشتم تااالان ک ساعت ۱۱، چون همششششش گریه کرده شیرخورده دوباره دو دقیقه بعد بیدار شده شیر خورده .... همش دو دقیقه ب دو دقیقه چسبیده بهم شیر میخاد خستم کاش یکی دوشب بود الان ۹ماهه اینجوریه کلا تاحالا یه دندونم بیشتر در نیورده اونم نصفه ک بگم واسه دندونه ، باشوهرم عین کارد و پنیر شدیم از بی‌خوابی یکسره بهم میپریم، گاهی اوقات کمکم میده ولی اکثرا شیفته، دوتا خواهر دارم یکیش اونطرف خیابونه بچهای هر دوشون خیلیییی زحمت کشیدم مخصوصا اونی ک نزدیکه هفته ب هفته میرفت مسافرت و خوش گذرانی من بچهاش نگه می‌داشتم مجردی ولی این خواهر تاحالا همینجوری ب من سر نزده یا مثلا دلش تنگ میشه واسه بچم میگه بیا خونه مادر ماهم میایم ببینیم همو، با دوستاشون خانوادگی تا ۶صب بیداره دورهمی دارن آخر هفته اما یه شب نگفته خواهر تو اینقد بی‌خوابی میکشی من میام بچه نگه میدارم تو لااقل دوساعت بخواب، روزای بود ک حتی نمیتونستم یه تخم مرغ بزارم بسکه گریه میکرد و بهم چسبیده بود یه بار یه بشقاب غذا نیورد بگه بچه شیر میدی دست تنهایی، دلم میسوزه برای همشون بودم هیچکی برام نیس حالا اون کی خواهرم ک کارمنده باز بیشتر هوامو داره ولی بیچاره خودش صب زود بیداره بعدم خسته باید بزندگیش برسه ولی بازم زبون داره تعارف کنه بگه بیاشب نگهش میدارم امااون خواهرم خودشو باشگاه و دوستاش، مامانمم که اصلاااا دیشب اومده سرزده اونم بعد اینکه کلی گریه کردم فهمید شوهرم نیس شبکاره فهمید حالم خوب نیس یکساعت نشست سریع رفت باخواهرم بودن حتی نکردن ظرف میوه وچای بشورن بگن اینقد بچش گریه میکنه خودم گفتم یه دقیقه وایسین من بشورم بعد برید

۱۰ پاسخ

هیچکی دلسوز کسی نیس منی که اینقد سنگ خونوادم ب سینه میزدم همیشه طرفشون بودم بخاطرشون باشوهرم دعوا میکردم الان جلوش کم آوردم میگه ببین هیچکی حتی حاضر نیس یکساعت بچتو نگه داره، دوست دارم یه مدت از همشون دوری کنم ، مخصوصااین خواهر نزدیکم نمیخام دیگ بچمو حالا حالاها ببینن تابفهمن ناراحتم ...

دختر خاهرشوهر من تا ۲ سال و نیم جیغ میزد فک‌کن دستش داغون شده دیگ همه فرار میکردن ازشون بخدا

فک کن ماهان ۲ماهش بود ۲ شب نخوابیده بودم روزم ک هیچ نخوابیده بودم ب شوهرم گفتم نگهش دار بخابم گفت چشم ماهان خوابوند رفت جتی کفتراش این بیدارشد زنگ زدم گفتم این ک بیدار شد خوب نگه داشتی قهر کردم رفتم خونه بابام ببینی بابام چیکار میکرد تو خجالت نمیکشی برای خواب قهر کردی خوب وقتی درک نمیکنن نمیکنن دیگ شوهرمم بعدش ب اشتباهش پی برد اولش ک میگفت چیکار کنم ال و بل

عزیزم‌من دقیقان مثل شما هستم ولی کاش مامان من بود برای وانیا ک تا ۲ سالگیش بود واقعن بدردم خورد میرفتم خونشون کلن بچه من نبود فقط شیر میدادم همش با مامانم ولی ماهان خیلی اذیت شدم کمرم پلاتین عمل کردم سزارین شدم تک و تنها با شوهرم اون بدبخت ک بچه داری بلد نبود گذشت ولی دستم داغ کردم برای هیچکس کاری نکنم مادرشوهرم ک بی منظور خاهرشوهرم زاچ بود من کنارش بودم خاهر و مادرش ولش کردن رفتن مشهد گریه میکرد من بودم فقط ابجی ندارم

الهی بگردم درکت میکنم سخته...خدا توان بهت بده بگذرونی این روزارو...زنداداش من والا خیلی بهتراز بعضی خواهراس..بموقعش کمکش بودم الان اون هوامو داره...نمیدونم خواهرت چجوری دلش میاد بی توجهی کنه بهت...انشالله عاقل شه..

بچتو ببر دکتر
یا دعایی چیزی بگیر براش شاید مشکلی پیش اومده

من حس میکنم دخترت بیشتر ولع مکیدن داره از شیر خودت بگیرش بهش پستونک بده شیرخشکم نمیخوره پاستوریزه بده اول که از شیرت بگیری یکم گریه و بیقراریش بیشتر میشه اما نده تحمل کن راحت میشی یچیزی هست از عطاری بگیر صبر زرد خیلی تلخه به سر سینت بزن تا نخوره دیگه

واقعا عجب خواهر مادری داری ،همیشه اونی ک خیلی کمک میکنه اخر خودش تنها میمونه ،فدا سرت دیگع بچت یکمم بزرگ شه نیازی به کمکشون نداری،من جات باشم خاهرم بگه دلم تنگه و بیا بریم همو ببینیم میگم نمیتونم کار و سعی میکنم دیگه باهاش نرم به چه دردی میخوره این خاهر و دلتنگیش ک تو چهار چوب فقط بچتو میخاد ،اونجا ک غریبه هان خوششون میاد

ناراحت نباش عزیزم همه همین مشکل دارن ولی تو به فکر خودت باش از هیچکسم بخدا توقع نداشته باش
منم روزا با پسرم تنهام
بخدا حتی حامله ام هستم هیچ کس حاضر نیست بیاد برام یه ذره غذا درست کنه
خودم هر جور شد بخدا پسرم سرگرم میکنم کارام میکنم

عزیزم ایشا... همه چی درست میشه درکت میکنم من خودم یه شب درس نخوابم تا شب کلافم تو ک دیگه هرشب کارت همینه، تنها کاری ازم برمیاد مبتونم بیام کمکت بچت واست نگه دارم توهم استراحت کنی ای کاش حداقل ب شیرخشک و غذا میرفت یکم راحت میشدی

سوال های مرتبط

مامان مهدیار مامان مهدیار ۱۷ ماهگی
حدودا یک ساعته دارم گریه میکنم
مهدیار ساعت یازده خوابید پنج و نیم پاشد.
خودمم دو خوابیدم داشتم کار میکردم خونه ترکیده بود.
اصلا اینا مهم نیست.
قلبم هزار بار ترک خورد تو این نیم ساعت.
پسرم بی نهایت بد خوابه سخت می‌خوابه هزار بار بیدار میشه از اول اینطوری بود یه عالمه دکتر بردم بی فایده.
کاری ش هم نمیشه کرد از نوزادی همین بود.
بااینکه اینو همه می‌دونن‌ ولی با این حال با اینکه شیرخشکیه همه دیدن دارم میمیرم از بیخوابی ولی حتی ی ذره کمک حتی یک ساعت نگه دارن من بخوابم اصلا به هیچ وجه.
حتی شوهرم که همش خونس یک دقیقه نگه نمی‌داره.
مامانم همینطور میگه نمیتونم سخته نخوابم ظهر خوابید بخواب ظهرا هم ناهار مجبورم بزارم تا می‌خوابه چون شوهرم باید غذاش برنجی باشه.
توقعی نیست خودم زاییدم ولی به خودم قول دادم نزارم در آینده ثانیه ای بچم سر بیخوابی تو این مسئله زجر بکشه.
یکی دو شب پشت هم نخوابیدن ادمو نمیکشه ولی تا ابد اعصاب عروس و پسرم انشالله در آینده آرومه
مامان زندگیمی مامان زندگیمی ۱۴ ماهگی
خانوما من دیروز ی جگر مرغ خوردم ظهر بعد یساعت هندونه بعد شب تخم مرغ و یکم مرغ و دوغ ب بچه هم مرغ دادم مرغ تازه نبود گرم کرده بودیم موقع خواب هم شیرینی یک ذره هم زردالوی خشک بعد شیر خودمم ب بچه میدم دیشب خیلی بی قراری کرد از خود صب هم ۶یا ۷ بار جهشی بالا اورده و ببخشید جای پوشکشم سوخته بعد قبلا پسرم حساسیت ب پروتئین گاوی داش دوماهه بود من دوغ میخوردم پسرم جهشی بالا میورد ازون موقع دوغ نخوردم ولی ماست و چکیده ب بچه دادم خودمم خوردم چیزی نشده بود ولی دیشب خودم حالا نمیدونم از شیر من مسموم شده یا حساسیت ب پروتئین گاوی اینم بگم دیشب قل خورده بود رفته بود جای اشپز خونه ک ی جای تیز هم داره کاشیاش حالا شوهرم میگ صب پاشدم فاصله داش با جای تیز نخورده اگ میخورد گریه میکرد زیاد حالا نمیدونم چی باعث شده ک دیروز اسهال بود امروزم جهشی و با حجم زیاد ۷بار بالا اورد اینم بگم دوتا دندون کرسی از پایین و دوتا از بالاهم نیش در میاره الان خودم رفتم برام امپول زدن ک اگ مسمومم خوب شم شیرمم ب بچع میدم ب نظرت از چی میتونه باشه و اینکه برا درمان کم ابی بدن بچه چی بدم چون زیاد بالا اورده و اسهال دکتر پودر او ار لس گف بده ک نداش داروخونه بقیم بسته بودن