۲۳ پاسخ

انقد حسرت دارم که نمیدونم کدومشو بگم من زندگیم کلا حسرته گذشته ست چیزایی که دیگه نمیتونم تغییرشون بدم
ولی خداروشکر به خاطر فرشته هایی که بهم داده هزار بار شکر❤️❤️❤️

پول پول تا پول نباشه هیچ آرزویی بر آورده نمیشه

من طبیعی اوردم مردم و زنده شدم چی میگی باجی...ولی اخرش وقتی کامل دنیا اومد یه حس سبکی عجیبی داشتم قشنگ انگار رو ابرا بودن گفتم آخیش بار سنگین برداشتن نفس بزور میکشیدم قبلش
بعد گذاشتین رو سینم گفتن بیا پسرت

من ۲۴ تومن دادم که سزارین اختیاری شم طبیعی نزام
حالت خوبه😐😂

عزیزم من طبیعی زایمان کردم و یه روز کامل خاطره ی بد دارم و پاره شدن مقعد ک هنوز درگیرشم زیاد فکرشو نکن طبیعی ام چیز خاصی نیست .
من حسرت نمیخورم واسه چیزی فقط گاهی وقتا میگم میشد اینجور نباشه ولی لابد اینجور نمیشد اونجوری ام ک من میخام نمیشد و بدتر میشد ...خلاصه ک حسرت خوب نیست

در موزد بچه،حسرت اینکه از ۱۲زوزگیش تا الان،نتونستم اونطور که باید لذتشو ببرم و باهاش عشق کنم

حسرت طبیعی زایمان کردن نخور آبجی من خودم با اینکه طبیعی زایمان کردم بعدش دوباره بردنم اتاق عمل جفت کامل درنیاورده بود خیلی درد کشیدم و خونریزی ی شب تمام ICU خلاصه برا هیشکی نیاره خداروشکر کن هر اتفاقی ب مصلحتمونه خدا تو رو خیلی دوس داشته ک سز شدی ک بتونی بچتو بغل بگیری و جونش نجات داده پس حسرتش نخور عزیزم

من دوس داشتم درسم ادامه میدادم..
خواسته های پدر مادرم میتونستم براورده میکردم..

چ حسرت ساده ای داری اینا ک مهم نیست. من بزرگ ترین حسرتم اینه کاش بجای رشته انسانی از همون راهنمایی میرفتم هنرستان و راهمو تو مسیری که دوسدارم ادامه میدادم دیرتر ازدواج میکردم ۱۸ بودم میزارم ۲۵ سالگی ی موقیعت خوب . اینا حسرتامه

اینکه خودم شیر ندارم بدم بچه هام حتی در حد یک وعده،

حسرتم فقط اینه که نرفتم دنبال آرزو و استعدام والا از همه چی راضیم همسرم پسرام خداراشکر که دارمشون

عشقم من زایمان اولم طبیعی بود این یکی را صد بار مردم و زنده شدم و کاش سز کرده بودم
سز هم فرقی نمیکنه درسته که بچتا همون اول میبینی ولی پرتم درمیاد بخدا

اول سلامتی برا خانوادم واقعا
و اینکه یه کارگاه خیاطی داشته باشم بتونم کار مستقل خودمو داشته باشم

خسیسی همسرم کاش دستو دلباز بود

اینکه موقع سزارین بیهوشم کردن و اون لحظه به دنیا اومدن بچمو ندیدم رو صورتم نذاشتنش🥲

حسرت چیزی رو‌نمیخورم نه اینکه چیزی رو نخوام یا تو دلم نباشه‌ میگم لابد برام بهتر بود که اتفاق نیفتاد

بقول شما حسرت اینکه اون لحظه بچه رو میذارن رو صورتت من حسش نکردم چون بدلیل افت فشار بی هوش بودم تو زایمانم

حسرت تادلت بخواد هس، ولی چاره ای جز جنگیدن و زندگی کردن نیس، الانم که یه فرشته کوچولو دارم که همه تلاشمو میکنم بتونم همه چی براش فراهم کنم

ای کاش خونه دار بشم

باورت میشه دقیقا خواستم همینو بگم که بچه اولم طبیعی می‌آوردم چون خودم هیچ مشکلی نداشتم بچمم ریز بود ولی رفتم سز اختیاری

اره طبیعی خوبه اون لحظش موقعی.ک بچه رومیدن بغل مادر روقلب مادرمیزارن واقعا اون لحظه عالیه🥹

حسرت این که کاش ازدواج نمیکردم و مجرد میموندم خودمم خیلی پافشاری کردم خانوادم گفتن زوده🫠

برم دوره آپدیت میکاپ و سالن زیبایی خودمو داشته باشم

سوال های مرتبط

مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا ۱۶ ماهگی
وای مامانا من یه غلطی کردم😭😓😭زحمات چندین ماهم به باد دادم سر دو هفته .فکر نمی‌کردم بچه تو این سن مثل نوزادی بغلی بشه برای خواب .چقدر سختی کشیدم باز از اول 😭 بچم وقتی بدنیا اومد بخاطر کولیک و بعد رفلاکس اینا خیلی مراحل داشت خوابش اول به گهواره عادت کرد بعد به پتو بعد بغلی شد دیگه بعد اون عادتش دادم رو زمین مستقل میخابوندمش آروم میزدم به پشت کمرش لالایی میگفتم میخابید از هفت ماهگی به بعد مستقل بود خوابش چقدر تلاش کردم 😓😓😓😓همه رو بخاطر دو هفته به باد دادم سر خنگیم بچم دو هفته پیش نیش پایینش می‌خاست در بیاد خیلی اذیت بود کلافه بود منم با وجود سختگیریم گفتم عیب ندارع حالا ماشاالله بزرگ شده بغلش میکردم نیشش در اومده امروز گذاشتم زمین بخوابه آنقدر گریه کرد که نگو پشتی گذاشتم کنارش دراز کشیدم گفتم محل ندم دیدم نه جوری گریه میکرد ترسیدم باز بغلش کردم 😭😭😭😓چقدر خنگم بخدا حیف اون همه سختی و تلاش .باز چطوری از سرش بندازم ای خدا .حالا که خوابیده هم طفلی از ترسش چند بار هی میپره با گریه حساس شده میترسه.اصلا بچه بغلی نیستا فقط برای خواب اینطوری شده🥺🥺🥺🥺گفتم بسلامتی بزرگ شده سخت نگیرم هر کاری کردم ظهر خودش نخوابید بدترم شد چشم ترس شده 😭😭😭😭خیلی اشتباه کردم باز چه غلطی کنم که با خوبی از سرش بیفته مثل امروز نترسه دوباره از نوع شروع شد
مامان لیانا👶 مامان لیانا👶 ۱۵ ماهگی
واقعا چرااینجوری شده میایم گهواره دورازجون همه بچه های دنیا وبچه خودم دورجون ازهمه اکثربچه ها بامریضی های سخت دارن دست وپنجه نرم میکنن که انشالله به حق اقاامام رضاشفاپیداکنن هیچ بچه ای رو تخت بیمارستان نباشه میریم اینستا هم همینجور نمیدونم من افسرده شدم بادیدن تایپیکارو یا بادیدن اون بچه ها زارزارگریه میکنم هیچ وقت یادم نمیره زمانیکه دخترم به خاطر زردی بیمارستان بستری بود بچه ای بودکه دورازجون همه بچه ها دورازجون بچه خودم سرطان داشت وای من باوجوداینکه 3روزبودزایمان کرده بودم خودمم افسردگی گرفته بودم میرفتم تواتاق مادران زارزاربه حال اون بچه گریه میکردم ازوقتی که خودم مادرشدم اینجوری شدم امروزم که ازصبح کلا اینستا نرفته بودم تا رفتم دیدم بچه یکی ازبلاگرافوت کرده یعنی نگم چه حالیم بغض داره خفم میکنه میدونم تا چندین روز حالم بده حس میکنم افسرده شدم نمیدونم این تایپیک گذاشتم که بگم شمام مثل منین یابی تفاوت رد میشین به زندگیتون ادامه میدین یافقط من اینجوریم خدایا همه بچه های دنیا سالم باشن خدایابه همه بچه هاسلامتی بده به بچه منم بده ای خدا یه حالیم که نگم