۷ پاسخ

نه اینجور مواقع از حقش دفاع میکنه و کامل توضیح میده
البته بچه ها تا حدودی خجالتی هستن
بنظرم مشکل از پسر شما نیست چون در مقابل همسن خودش از حق خودش دفاع کرده ، زن همسایه نباید به پسر سه ساله ی شما همچین حرفی بزنه
دو تا بچه هستن از پس هم برمیان

پسر‌ من فقط. ۱۰‌دقیقه‌ اول‌ خجالتی‌هست‌ بعد همه رو میگیره‌ ب باد کتک

خب عزیزم بچه از پدر مادرش یاد میگیره . بهتر بود شما بگی اون میخواسته دوچرخه ارمیا رو بگیره که اینم هولش داده
منم مخالف اینم که بین بچه ها بیفتی و معتقدم خودشون باید از پس هم بربیان ولی اینجا وقتی یه بزرگ‌تر خودشو انداخته وسط شمام باید حرف بزنی واینکه بچه نگاه میکنه ببینه شما چی میگی اونم یاد میگیره دفه دیگه

جلو همسن خودش دفاع کرده خوبه اجازه نده بزرگترا بهش زور بگن یکی دوبار جلو خودش کسی حرفی زد بگو بچه است و ازش دفاع کن تا ببینه بفهمه بزرگترا رو ازشون نترسه فقط در احد احترام باشه

اره پسرم خجالتیه نمیدونم تو این سن طبیعیه یا نه البته مثلا ده دیقه یه رب بعد بهتر میشه

پس طبیعی نیست من و شوهرم کلا دعوا داریم همش میبینه طفلی لابد تو محیط پر تنش بوده ک اینجوری شده خیلی لجبازه گاهی کتکش میزنم از بس اذیت میکنه

پسر منم خیلی خجالتی و ترسو

سوال های مرتبط

مامان رایانی🥹😍 مامان رایانی🥹😍 ۳ سالگی
بچها امشب ی اتفاق افتاد ک من تو ماشین نشستم گریه کردم خیلی حالم بد شد من خودم ادم خجالتی بودم از اول این موضوع از بچگی تا الان خیلی اذیتم کرده از وقتی مادرشدم خیلی بهترشدم قبلا با همسرم بیرون میرفتیم به همسرم میگفتم تو قیمت این لباسو بپوش در این حد برعکس همسرم ک خیلی اعتماد بنفس داره میون صدنفر غریبه ام باشه جمعو تو دستش میگیره




امشب تو شهربازی رایان بازی میکرد بعد ی دختر ۸/۹ ساله ام اونجا بود داشت پازل درست میکرد رایانم میدویید دستش خورد ب پازل دختره اونم اومد ب رایان گفت چرا خرابش کرذ چرا بهش زدی
رایان ساکت شد بغض کرد هرکاری کردم نموند بازی کنه میگفت منو از اینحا ببر بیرون برم ی باز دیگه بکنم نتونست چیزی بگه نه ک بگم امشب اینحوری شد ها رایانم خجالتیه میریم جایی ادم غریبه ای اونجا باشه نه حرف میزنه نه تکون میخوره این خیلی منو اذیت میکنه
یا ی نفر اسباب بازی از دستش بگیره نمیتونه پسش بگیره
میترسم همینجوری بمونه تو جمعای خانواده خوبه بازی میکنه حرف میزنه حاضر جواب هست ولی وقتی ی غریبه میبینه ساکت میشه
بخدا خیلی اذیت میشم اینجوری میشم
اون شب رفتیم ی جایی رایان تاا اخرک برگشتیم همش دستش دهنش بود ازجاش تکون نمیخورد هرکیم باهاش حرف میزد جواب نمیداد
من باید چیکار کنم باعاش خودش درست میشه یا باید من کار کنم😔