۱۱ پاسخ

مام خونه بودبم جایی نرفتیم

ازاول تااخرخونمون بودیم جایی نرفتیم

خوش اومدی زیبای مهربون

تکون نخوردیم از خونه مون از اول

وقتی استرس میگیرم دلم کمرم درد میگیره

من دوباره صداهای پدافند شنیدم مردم از ترس

از اولش خونه خودم بودم ولی حسابی ترسیده و یه جورایی افسرده شدم با هر صدای کوچیکی فکر میکنم حمله شده کاش هرچه زودتر هممون فراموش کنیم و به زندگی عادی برگردیم

مگه کجا بودیم که برگردیم خونه هامون😐😒

نه هفته بعد مذاکره بشه بعد🥴

خونه بودیم کلا

خیلی وقته اومدم شکر خدا
خونه رو که دیدم حس کردم خیلی دوستش دارم

سوال های مرتبط

مامان دخترام♥️🧡 مامان دخترام♥️🧡 ۴ سالگی
این همه تو این چند سال بچه داری وقت و انرژی گذاشتم برای تربیت درست دخترم
همش مراقب بودم که جلوش دعوا نکنین، سرش داد و بیداد نکنم، خراب کاری کرد فریاد نزنم و ... تا تروما کودکی نداشته باشه، بزرگ که شد راحت زندگی کنه
ولی انگار برعکسههههه انکار خودش برا خودش تروما میسازه
مثلا اون روز کلی غصه میخورد که چرا که مهرسانا دوستم از من بزرگتره! میگفتم چون زودتر دنیا اومده، حالا با بقضضضضض گیر داده چرا تو منو زودتر دنیا نیاوردی
یا یکی از مهمترین دغدغه هایش اینه که چرا خونه ما بالای خونه همسایمون نیس! همش میگه چرا اونا طبقه سومن!!
برعکس که من اصلا آدمی نیستم که بخوام مقایسش کنم یا اصلا در مورد دیگران تو خونه حرف باشه!!
خیلی ناامید شدم
گذاشتمش کلاس موسیقی، تمام همسن هاش یاد گرفتن و با اشتیاق میان کلاس،
دختر من هنوز هیچی بلد نیست
نمیدونم چیکار کنم
واقعا تربیت بچه سخت‌ترین کار دنیاست
چون هیچ نسخه واحدی برا بچه ها وجود نداره، هر بچه ای یه جوره
چند روزی هست گیر داده من خجالتی ام!! چرا خجالتی ام!
منو ببر دکتر بگو دخترم خجالتیه!!