۵ پاسخ

اره واقعا آدم که مادر میشه همچیش فرق میکنه

قبول باشه عزیزم
انگار با بچه ها بیشتر غم ارباب رو می فهمه آدمه خدارو شکر بابت این برکت های کوچولو❤️

عزیزدلم قبول باشه
علی اصغر نگهدارت باشه عاقبت بخیر باشی

التماس دعا عزیزم خدا نی نی هامونو برامون حفظ کنه و زیر سایه آقا امام حسین علیه السلام باشن ان شاالله 💚🥹

😍😍😍

سوال های مرتبط

مامان گُل پِسَرم🌿🌸 مامان گُل پِسَرم🌿🌸 ۴ ماهگی
پسرکوچولوی من♥️
محمدامینم🍃
امشب به خیلی چیزا فکرکردم
چندین سال بعد رو دیدم
تورو توی لباس دامادی تصورکردم🌸
ولحظه ای رو دیدم که حس کردم قلبم مالامال از عشق به توئه و از طرفی دلم نگرانته...😘
جان مادر♥️
اون روز قطعا تو یادت نیست خیلی چیزا رو...
منم یادم نیست.
اون روز شاید دیگه یادم نباشه که
تو تاچندماهگی بیقراری میکردی
تاکی دل درد داشتی
شبا ساعت چندمیخوابیدی
یادم نیست زایمانم چقدر دردناک بوده
موهام چقدر ریخته...
چقور گریه کردم وچقدر خندیدم
میدونی خیلی چیزا  بینمون گذشته و دیگه تک تکش یادمون نیست
اون لحظه همه چی گذشته دردت به جونم
مثل همه ی ما
ماهایی که یادمون نیست پدرومادرمون چقدر زحمتمونو کشیدن
چقدر شب بیداری کشیدن ...
چقدر غصه خوردن ....
چقدر ذوق کردن....
وماگاهی چه مغرورانه باهاشون رفتارمیکنیم
ازوقتی مادر شدم خیلی بیشتر مادرمو درک کردم
خداوندا
ما رو خادم پدرومادرامون قراربده
ولی اونا هیچ موقع محتاج ما نشن...
بارالها
🌸سایه همه پدرومادرهارومستدام بدار🌸
🌸روح مادروپدرای آسمونی هم شاد🌸
مامان گُل پِسَرم🌿🌸 مامان گُل پِسَرم🌿🌸 ۴ ماهگی
سلام ارباب بی کفن آقای امام حسین جان♥️
امسال محرم باتمام محرم هایی که توعمرم گذروندم یه فرق اساسی داشت...
و اون همین مادرشدن من بود انگار یکم درکم از واقعه عاشورا بیشترشده بود ....
امسال نتونستم برم هیئت ،شاید سرجمع ۳بار تونستم برم واون هم چیزی از روضه نفهمیدم
شب عاشورا توخونه بودم آقا
اما دلم پیش شما بود...
روضه‌هام توی خونه بود، وسط شیر دادن‌ها، وسط بوسه زدن به پیشونی بچه‌م…
شب عاشورا نشستم کنارش… براش گفتم:
یه نوزادی بود تو کربلا… که فقط یه قطره آب می‌خواست…
اما سهمش تیر شد، نه آب…
نگاش میکردم و مظلومیت علی اصغرتون رو بیشترمیفهمیدم....
براش از اتفاقات دردناکی که سرتون آوردن گفتم
که هنوز که هنوزه دل همه ، از درد وغم مچاله میشه
چشمامون هنوز خیسه ...
ازوقتی به بچه م شیرمیدادم بهم گفتن مایعات زیاد بخور شیرداشته باشی....میدونی چی میگم؟
تواون دشت نینوا رباب تشنه بود شیر نداشت....
بچه ۶ماهه تشنه وگرسنه بود بچه ای که تازه گردن گرفته وسفیدی گلوش پیداشده...
چه دردی روتحمل کردی آقا...
بمیرم برای رباب
بمیرم که دیگه علی ای نیست که درآغوش بگیرتش
دیگه برای کی لالایی بخونه
جگرم خونه💔
شب عاشورا ازهمسرم پرسیدم حرمله مگه خودش بچه نداشت؟نفهمید این طفل تشنه س؟
حالا چرا تیر سه شعبه زهرآلود؟
همین حرفام شد روضه شب عاشورای ما
از وقتی مادر شدم، علی‌اصغرتون برام غریبه نیست،
انگار یه تکه از محمدمه، توی گهواره‌ی کربلا...