سلام ارباب بی کفن آقای امام حسین جان♥️
امسال محرم باتمام محرم هایی که توعمرم گذروندم یه فرق اساسی داشت...
و اون همین مادرشدن من بود انگار یکم درکم از واقعه عاشورا بیشترشده بود ....
امسال نتونستم برم هیئت ،شاید سرجمع ۳بار تونستم برم واون هم چیزی از روضه نفهمیدم
شب عاشورا توخونه بودم آقا
اما دلم پیش شما بود...
روضه‌هام توی خونه بود، وسط شیر دادن‌ها، وسط بوسه زدن به پیشونی بچه‌م…
شب عاشورا نشستم کنارش… براش گفتم:
یه نوزادی بود تو کربلا… که فقط یه قطره آب می‌خواست…
اما سهمش تیر شد، نه آب…
نگاش میکردم و مظلومیت علی اصغرتون رو بیشترمیفهمیدم....
براش از اتفاقات دردناکی که سرتون آوردن گفتم
که هنوز که هنوزه دل همه ، از درد وغم مچاله میشه
چشمامون هنوز خیسه ...
ازوقتی به بچه م شیرمیدادم بهم گفتن مایعات زیاد بخور شیرداشته باشی....میدونی چی میگم؟
تواون دشت نینوا رباب تشنه بود شیر نداشت....
بچه ۶ماهه تشنه وگرسنه بود بچه ای که تازه گردن گرفته وسفیدی گلوش پیداشده...
چه دردی روتحمل کردی آقا...
بمیرم برای رباب
بمیرم که دیگه علی ای نیست که درآغوش بگیرتش
دیگه برای کی لالایی بخونه
جگرم خونه💔
شب عاشورا ازهمسرم پرسیدم حرمله مگه خودش بچه نداشت؟نفهمید این طفل تشنه س؟
حالا چرا تیر سه شعبه زهرآلود؟
همین حرفام شد روضه شب عاشورای ما
از وقتی مادر شدم، علی‌اصغرتون برام غریبه نیست،
انگار یه تکه از محمدمه، توی گهواره‌ی کربلا...

تصویر
۴ پاسخ

😔😔😔

😭❤️❤️❤️❤️😭

منم امسال عجیب دلم برای ۶ ماهه امام حسین میسوخت....

خدا خیرت بده و قبول باشه.یا حسین جان

سوال های مرتبط

مامان فینقِلی مامان فینقِلی ۶ ماهگی
امروز عصر وقتی همه چی خوب به نظر میومد و همسرم از حمام اومده بود داشت موهاش رو سشوار می‌کشید یهو دخترم که دراز کشیده بود جهشی استفراغ کرد. بلافاصله بلندش کردم. اول همه چی عادی به نظر میومد. چون رفلاکس داره و این بالااوردن طبیعی بود. چند دقیقه بعد همونطور که دخترم بغلم بود و من داشتم جواب پیام دوستم که گفته بود برای شب می‌ریم مراسم یا نه رو می‌دادم که یهو دخترم دوباره استفراغ کرد. اینقدر زیاد استفراغ کرد که از نگرانی نزدیک بود پس بیوفتم. همسرم یکم قبل‌ترش رفت بیرون یه کار کوچیک داشت. تو همون حین که رنگم پریده بود و میون گریه های دخترم، دل منم داشت له و لورده می‌شد، خواهر همسرم اومد. پرستاره و وقتی شرایط دخترم رو گفتم گفت بپوش بریم بیمارستان. همون لحظه همسرم اومد و رفتیم همگی بیمارستان. چقدر غصه خوردم براش، چقدر اشک ریختم، چقدر هر ثانیه صورتش رو می‌بوسیدم. دکتر گفت ویروسه و...
بمیرم برای دلت رباب.... من امشب مُردم، تو چی کشیدید🥲
مامان خِش و پِش🫀🖇️ مامان خِش و پِش🫀🖇️ ۸ ماهگی
#پارت شیشم
همه چیز داشت خوب پیش میرفت و منم داشتم از تز بارداریم لذت میبردم
خوش و خرم و خوشحال بودم غافل از اینکه عمر شادیم خیلی کوتاهه
گذشت و رسیدم به آنومالی رفتم سونو همه چیز خوب بود و کوچکترین مشکلی نداشتم
اومدم خونه و دیگه بیخیال منتظر به دنیا اومدن کیان و کیانای مامان بودم😭
۲۰ هفته رو تموم کرده بودم وارد ۲۱ هفته شدم یه روز یه کم کمر درد داشتم فک میکردم بخاطر سنگین شدن بچه هاست
تا شب دردم بیشتر شده بود و دل درد هم‌ به کمر دردم اضافه شده بود
ولی همچنان فک میکردم بخاطر سنگینی بچه هاست
از ساعت ۹ و ۱۰ شب دردام بیشتر شدن من که قبلا درد زایمان نکشیده بودم که بدونم دردش چجوریه😔
یهو ساعت ۱ شب رفتم سرویس دیدم لهه بینی دارم ترسیدم شوهرمو بیدار کردم رفتیم‌ بیمارستان
چون شب بود سونو نداشتن اون خانم دکتری که اونجا بود برام یه بسته ایزوپرین نوشت بعد گفتش که صبح برو سونو انجام بده ببینم چرا درد داری
برگشتم خونه دردام خیلی زیاد شده بودن به هر جون کندنی بود اون شب صبح شد و ای کاش که صبح نمی‌شد 😭
مامان جانا🩷 مامان جانا🩷 ۷ ماهگی
شیرمادر و شیرخشک کمکی
#پارت_سه

حالا میدونید چیه؟؟؟ اینا رو که دارم مینویسم حس عذاب وجدان نسبت به بچه م دارم😢😅، حس میکنم دارم بچه م رو یک بچه بد قلق جلوه میدم در حالی که خداروشکر خداروشکر خداروشکر یکی از بهترین بچه هاییه که دور و اطرافم دیدم از همه نظر! قربونش بشم قلبم

سوم اینکه چه روش هایی امتحان کردم:

من اولین بار ۵۰ روزگی دخترم براش شیرخشک خریدم و با شیشه چیکو بهش دادم اما تا میذاشت دهنش با زبونش میدادش بیرون و مک نمیزد و کللللی گریه کرد، اولین اشتباهم این بود که وقتی گرسنه ش بود بهش دادم، بعد ها که در موردش مطالعه کردم گفته بود که باید وقتی بچه سیره و سرحاله امتحان کنید. دوم اینکه اومدم وقتی سینه خودم دهنش بود یواش درش آوردم و شیشه رو گذاشتم دهنش، یکی دو بار موفق شدم  اما دفعه های بعدی زود متوجه می شد و گریه و زاری و.... بعد گفتم شاید مشکل از شیشه شیره، شیشه رو عوض کردم باز تاثیری نداشت، سرشیشه ارتودنسی گرفتم تاثیری نداشت،گفتم شاید مشکل از طعم شیرخشک، نان، آپتامیل، گیگوز دادم بازم فایده نداشت، گفتن شب که خوابه بهش بده اما زهی خیال باطل دختر جون زرنگ تر از این حرفا بود که گول بخوره، گفتن بده کسی که دوسش داره بهش بده اونم هیچ، سرشیشه رو شیر خودت بزن، سرشیشه رو قطره آد بزن، آب قند بزن و... اونا هم هیچ!
مامان قندروزهای تلخ💙 مامان قندروزهای تلخ💙 ۴ ماهگی
تجربه ی ختنه به روش بخیه:
من خیلی راضی بودم بچها
از بیشتر کسایی که ختنه کردن پرسیدم اکثرا گفتن بخیه راحتر از حلقه اس
لیزری هم میگن عالی تره
میران که همون لحظه که ختنه شد فقط گریه کرد.
اونم بخاطر آمپول بی حسی بوده احتمالا چون دکترش تست بی حسی رو روش انجام داده بود و عالی بود ۴ تا بخسه داشت ک من فقط یکیشو بیرون دیدم ۳ تای دیگه داخل بودن ک بعد یک هفته دیدمشون که افتادن
مدام پماد تتراساکلین زدم و روزی تقریبا دو بار توی آب ولرم ب مدت ۱۰ دقیقه میذاشتم هربار که میرفتم بشورمش با صابون میشستمش
ولی میران چون پوستش بد بود دیر افتادن بخیه هاش
وگرنه که دیگه اصلا دردی نداشت خیلی راضی بودم
۲۸ روز تقریبا گذشته بود که یکی از بخیه هاش اصلا نمیوفتاد
چون گره داشت باید اونو با دست باز میکردم میکشیدم که میترسیدم
زن داییم که چندتا بچه داشت و تو این کار خبره بود کمک کرد و درش آوردیم اصلا نه گریه کرد نه خون اومد .تو این مدت هم اصلا نه ورم کرد نه قرمز شد ...فقط یه هاله زرد رنگ زیر پوستش درومد که اونم از پماد بود موقع شستوشو درومد
خداروشکر این مرحله به خوبی گذشت