تجربه زایمان #1✨
خب قشنگا من نوبت سرازین اختیاری داشتم برا ۷ چهار یعنی مثل امروز صبح،، هیچ آمادگی برا زایمان طبیعی اینا نداشتم ،، شب سه شنبه سوم تیر ماه من شام خوردم هول هوش ساعت ۱۱آمدم بخابم درد پریودی شدیدی گرفتم ،، که وقتی میخابیدم خیلییییی بیشتر میشد ،، احساس دفع مدفوع داشتم ،، بدنمم یهو گر گرفت و عرق سرد میکردم ،، تو همین حین یهویی زیر پاهام دراز آب شد و کیسه آبم ترکید ..اون شب ۳۸ هفته کامل بودم..
بعد خیلییی شدید درد پریودی داشتم می‌گرفت ول میکرد ..با دکتر تماس گرفتم بهم گفت سریع برو بیمارستان (سید شهدا) تا خودم میام .. من اورژانسی رفتم ازم ان اس تی گرفتن.. معاینه کردن که خیلییی درد داشت ،، ماما میخاست مجبورم کنه برا زایمان طبیعی
میگف نیاز نیست سزارین انجام بدی فلان
منم میگفتم فقط دکترم باید بیاد ،، تا آمدن دکتر که یه ساعتی طول کشید من واقعااا تا پا مرگ رفتم بشدت بالا میوردم چون معدم پر بود
درد زایمان طبیعی هی زیاد تر میشد اصلااا برا من قابل تحمل نبود ،،

۳ پاسخ

یعنی ۳۸هفته و ۷روز؟

دکترت کی بود؟

خوب ادامش

سوال های مرتبط

مامان مهراد🤍 مامان مهراد🤍 ۱ ماهگی
#تجربه زایمان
من درد پریودی چند مدت داشتم ولی در حد همون درد پریودی بود تا اینکه رفتم ماما همراهم معاینه کرد گفت لگنت خوبه برا طبیعی و دهانه رحمت کاملا نرمه
درد پریودی من شبا بیشتر میومد سراغم تا اینکه دردام بیشتر شد رفتم بعد از سه روز دوباره معاینه شدم گفتن دهانه رحمت ۲ سانته معاینه تحریکی انجام داد بهم گفت برو خونه دوش بگیر و ورزش کن تا پیشرفت کنه من ساعت ۱ رسیدم خونه نهار خوردم گرفتم خوابیدم یه دوساعت بعدش بلند شدم رفتم دوش اب گرم گرفتم احساس ادرار گرفتم رفتم دستشویی یهو کیسه آبم پاره شد از زمانی که کیسه آبم پاره شد دردام پنج دقیقه ای یه بار منظم شد و درد خیلی شدیدی داشتم که قابل تحمل نبود حرکت کردم به سمت بیمارستان کم کم دردام فاصلش کمتر میشد و شدیدتر
خلاصه بعد از یه ساعت که بستری شدم از زمان پذیرش تا زمان زایمانم دوساعت بیشتر طول نکشید
خیلی سخت بود ولی خداروشکر دهانه رحمم زود پیشرفت کرد و زایمان خوبی داشتم
حالا میخواستم یه سری توصیه کنم برا کسایی که میخوان زایمان طبیعی کنن
من خیلی خیلی ورزش میکردم و ماما همراه خیلیی بهتون کمک میکنه
شیافت گل مغربی از ۳۶ هفته استفاده میکردم این آخرا دیگه شبی دوتا میراشتم خیلی به اینکه دهانه رحمتون نرم بشه کمک میکنه برا باز شدنش کاری نمیکنه
رابطه بدون جلوگیری بهتون خیلی کمک میکنه و اینکه بزارین هر زمان وقتش بود زایمان میکنید اصلا چنین چیزی نیست که فلان کارو انجام بده تا زودتر زایمان کنی بدن هرکسی فرق میکنه
من ۳۸ و ۴ روز زایمان کردم
امیدوارم تجربم به دردتون بخوره💋💋
مامان 🐣جیگر طلا مامان 🐣جیگر طلا روزهای ابتدایی تولد
پارت یک زایمان طبیعی من-بیمارستان اریای رشت🌸

دخترای رشت که میخوان زایمان طبیعی کنن
این فقط واسه کسایی هست که دوست دارن طبیعی زایمان کنن و نظر شخصیمه
دخترا من بیمارستان اریای رشت رفتم زایمان کردم طبیعی
واقعا پرسنل بخش زایمانش فوق العادن،خیلی همراهن مخصوصا اگه کلاساشونو شرکت کنین که رایگانه
ببینید من خودم کیسه آبم پاره شده رفتم بستری شدم .ساعت 3:15 شب بود کیسه آبم پاره شد.تا بستری شم شد 4:30اینا
رسیدم گفتن یه سانتی درد داشتم ولی کلاسا واقعا بهم‌کمک کردن آگاهی داشتم و میدونستم قراره دردادم رفته رفته بیشتر بشه ‌‌تهش بچمو میبینم
خلاصه تا ساعت 6 صبح دردام داشت هی شدید تر می‌شد
دکتر عزیزم نوری سمیع که فوق العاده مهربونن بدون هیچ زیر میزی باهاشون تماس گرفتن گفتن وضعیتمو بهشون
صبح ساعت‌7 اومدن بیمارستان معاینم‌کردن و امپول فشار تجویز کردن که سریع تر زایمانی بشم چون کیسه آب پاره خطر عفونت رو برای مادر و‌جنین بالا میبره
خلاصه تا ساعت 7/8 شده بودم‌نزدیک 3/4 سانت
مامان HOSNA مامان HOSNA ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴
دیگه آن اس ای گرفتن و من شروع کردم تو اتاق به ورزش کردن از اسکات گرفته تا پوزیشن سجده و پیاده روی ‌ همه چی خلاصه یه دقیقه نمیشستم فقط هر یک ساعت یه بار میومدن قلبش و چک میکردن و میرفتن دو ساعت بعد معاینه شدم ۲ انگشت باز بودم باز دوباره شروع کردم ساعت هشت شب ۳ انگشت شده بودم بدون آمپول فشار ‌ و چون ورزش میکردم درد انقباض هارو نمیفهمیدم دستگاه بهم وصل میکردن انقباض نشون میداد اما من هیچ دردی احساس نمیکردم تا ساعت ۱۲ شب که ۴ ساتت شدم و همچنان بدون درد بودم با وجود انقباض های زیاد و عمیق دیگه شب اومدم بخوابم که برای موقع زایمان خسته نباشم اما از ساعت یک درد هام شروع شد
دقیقا تا چشمام گرم می‌شد یه درد بدی توی کمرم و باسنم میپیچید مامانم ماساژ میداد تا ول می‌کرد باز من میخوابیم باز دوباره رسیده بود به جایی که هر پنج دقیقه یه بار تکرار می‌شد و من هی سعی میکردم تا تنفس و تغییر حالت و راه رفتن تحملش کنم تا ول کنه و وارد مرحله استراحت بشم ساعت ۴ صبح معاینه شدم و هنوز ۴ سانت مونده بودم بدون پیشرفت و دکتر احتمال سزارین داد و رفت
دیگه هی درد ها شدید تر می‌شد هی عمیق تر می‌شد شیفت صبح که اومدن ساعت ۸ دوباره معاینه شدم گفتن آفرین ۷ سانت شدی پاشو بریم اتاق زایمان
و من با درد های زیاد که هی میگرفت و ول می‌کرد رفتم اونجا کیسه آبم و زدن خداروشکر مدفوع توش نبود و فقط ورنیکس که مال صورت بچه بود توی کیسه آبش وجود داشت
مامان ronisa مامان ronisa ۴ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان سلین 🩵♥️یاسین مامان سلین 🩵♥️یاسین ۵ ماهگی
سلام مامانا چطورین
بعد چند روز اومدم تجربه زایمان تعریف کنم براتون
من از 36 هفته ورزش شروع کردم پیاده روی .پله بالا پایین کردن. زیر دوش اسکات زدن . حالت گربه گاو .ووووو۳۷ هفته هم تصمیم گرفتم برم بیمارستان دولتی و ماما همراه گرفتم برای خودم
دیگه هرروز ورزش میکردم زیر دوش اسکات میزدم تا 3۸ هفته رفتم معاینه ۱ سانت باز بودم گفت یه هفته وقت داری ۱ روز کامل احساس فشار داشتم ولی درد نداشتم فرداش درد داشتم رفتم گفت ۱ سانتی هنوز دردات بیشتر شد بیا اومدم خونه تا اومدم بخوابم دردم گرفت گفتم اینم بازم کاذب ولش کن رفته رفته دردام بیشتر شد درد داشتم نفس عمیق می‌کشیدم از دهن میدادم بیرون طوری که شکم تکون بخوره دردام تموم میشد اون دو دقیقه رو ورزش میکردم پله چهار دسته پا زیر دوش رفتم اسکات زدم. اسکات یعنی حالت نشسته روی صندلی ولی صندلی در کار نیست
از ساعت ۴ تا ۸ درد کشیدم طوری که می‌گرفت ول میکرد
وقتی درد داشتم نفس عمیق شکمی ولی تموم میشد ورزش میکردم
دیگه زنگ زدم ماما همراه گفت بیا بیمارستان این دیگه درد زایمان
تا رسیدن بیمارستان ساعت ۸ نیم بود
ادامه ...
مامان پناه مامان پناه ۴ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من
مامان 💙دوتا گل پسر💙 مامان 💙دوتا گل پسر💙 روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی

پارت سوم

سوزن رو بهم زدن و ان اس تی بهم وصل کردن و از ساعت ۵ بعد از ظهر بهم زدن درد داشتم میگرفت ول میداد و انقباض های شدید میگرفت همینجوری هر ده دقیقه ۴ بار انقباض داشتم تا شب همینجوری درد داشتم هر ده دقیقه ۴ بار درد داشتم اومدن معاینه کردن گفتن همون ۲ سانتی گفن اگه تا صبح باز نشد سزارین میکنن دیگه دردام همون بود و میشد تحمل کنی چجچوری بود اروم بودی بچه خودشو سفت میکرد مثل سنگ دلدرد و کمردرد همین که ول میکرد دلدرد و کمردرد خوب میشد بعدش هرباری که درد میومد سراغم ورزش میکرد حرکت لگنی پیاده روی وسط سالن با درد، اسکات میزدم لبه تخت، رقص کمر حالت سجده لگنمو چرخش میدادم . دیگه تا ساعت ۱۲ شب سرم داشتم و دیگع قطع کردن و گفتن دیگه استراحت کن بخواب همین که سرم قطع کردن دردهای منم رفت خوابیدم ساعت ۶ صبح اومدن دوباره بهم وصل کردن اینبار دردام طولانی در شد همینجوری ورزش مردم دیگه درداش قابل تحمل نبود و یکم اخ ناله بعدش ان اس تی بهم وصل کردن و گفتن چه انقباض های خوبی اگه اینجوری ادامه بدی ساعت تا ۵ عصر زایمان میکنی
ادامه پارت چهارم