۱۱ پاسخ

وای منم اینجوریه البته من طاقت ندارم دیگه حتی نمیتونم بمونم تا یکشنبه پس فردا برمی‌گردم خونم خانواده من با خواب بچم مشکل دارن یکم بیقراری می‌کنه وقته خواب میگن نه خوابش نمیاد مسبرنش به بازی تا بچم هلاک شه واسه خواب از گریه اونوقت بم میدنش

وای چرا همه انقد به مامانا گیر میدن تازه حرفم بزنی اصلا قبول ندارن عقل کل شدن بخدا دیگه نمیگن خدا به این مادر بیشتر از شما ها حس رسیدگی و دلسوزی داده ...هیچ راهی بجز نفس عمیق نیست فقط باید ذکر بگی که دیوونه نشی از دستشون

منم الان دقیقا توموقعیت شما هستم ولی من حرف نمیزنم دارم به معنای واقعی دیونه میشم دیووونه

شرایط من:::::: شرایط تو ، حالا بچه یه کم‌وزن‌نگیره میگن چه مامان بی خیالی

مامان ایلیا تمام تایپک ها تو خوندم و چقد غصم شد واسه زود ب دنیا اومدن پسرگلت ولی خداروشکر که سالمه خداروشکر که کنارته

ببین بردی دکتر شاید رفلاکسش نمیزاره شیر بخوره

اوف گفتی
من پیرشون تا جونشون گوه میخورن

خواهرته دیگه خوبتومیخادخیلی سخت میگیری برامنم میگن ناراحت نمیشم خوبشومیخاند

من مادرشوهرم همش بالا سرمه چی میکشم😫

برای من هم اطرافیان تا میان چیزی بگن میگم بچه من اینطوری عادت کرده دیگه لال میشن

منم میرم خونه مادرم یا جای دیگه بچم رفلاکس پنهان داره تو خواب شیر میخوره اذیت میکنن نده نده انگار متوجه نیستن میگم این به خودش باشه هیچی نمیخوره

سوال های مرتبط

مامان مانیساو مهرسام مامان مانیساو مهرسام ۷ ماهگی
چرا اینقدر من تباااااااهم .وسواس بچه داری دارم ..شماها هم اینجوری هستین یا من اینجوریم؟؟
از ساعت ۹ تا ۵ صب بچه میخوابه .توی خواب شیرمو می خوره .ساعت ۹ یه بار توی خواب (بدون گریه و تقاضای بچه) شیر میدم ۱۱ یه بار شیر میدم.ساعت ۱ یه بار دیگه شیر میدم ساعت ۳ یه بار دیگه شیر میدم ساعت ۵ هم که بیدار میشه دیگه نمی خوابه .هلاک شدم .
البته اینم بگم اگه بیدار شه دیگه شیرمو نمی خوره شیر خشک مجبورم بدم .براهمینم جلو جلو شیر میدم که بیدار نشه .بعد بچه ام رفلاکس شديد هم داره همه اینا که شیر دادم یه ربع ام عمودی نگه اش میدارم که آروغ بزنه ..شبا تا صب اینجوری درگیرم. صب ها تا شبم که خواب درستی نداره نیم ساعت نهایت بخوابه دوبار در روز .اون بچه دیگه امم که هست با تونم باید تا ۱۲ شب بیدار باشم چون زودتر نمی خوابه.هیچ کسی رو هم ندارم کمکم کنه .شوهرم گاهی هفته ای یکی دوساعت نگه دار شون اونم ببینه خیلی هلاکم.
همه این بیدار شدن ها برای اینه که شیرمو مک بزنه شیرم قطع نشه .خودمو دارم هلاک اش میکنم .توی روز غذا جدا واسه نینی و کار های خونه هم جای خودش .واقعا دارم کم میارم چیزی دیگه از وجودم نمونده.
شماهام اینطوری هستین؟یا من وسواس دارم؟