۱۸ پاسخ

خوب عزیزم باید به اونا هم حق بدی. شما باید به دخترت یاد بدی وسیله هرکی براش مهم و با ارزشه نباید به زور وسیله دیگران رو گرفت. اون مادره هم حق داشته دخترش داشته گریه می‌کرده برای وسیله های خودش شماهم کاری نکردی. گریه دختر خودتو دیدی و ناراثشدی انتظار داری اون مادر برای گریه دخترش ناراحت نباشه؟

بنظر من حق با مادر اون دختره بود
دخترش داشت گریه میکرد ی مادرم برای آروم کردن گریه بچه اش حاضره کوه رو بشکافه
بهتره ب دختر گلت یاد بدی ک نباید وسایل دوستاشو ازشون بگیره
و اصلا و اصلا و اصلا حق با شما و دختر گلتون نبوده
بهتره تا دخترتون بزرگتر نشده بهش با بازی یاد بدین ک گریه برای وسایل دیگران باعث میشه همه ازت بدشون بیاد و دوستاتو کم کم از دست بدی

خوب بچه شما نباید وسیله بچه دیگه رو با گریه نگهداره

امشب طاعات و عباداتش قطعا مورد قبول حق قرار میگیره

رفتار اون‌مادر درست نبود مهربونتر باید می‌گفت اما تو خودت هم باید قبل ازاینکه اون بچه دوستت برا وسیله ش‌گریه کنه از دست دخترت می‌گرفتی به اون بچه پس می‌دادی که مادره به خودش اجازه نده به دخترت توهین کنه

مگه داریم
مگه میشه

واقعا متاسفم براش

هرکسی بچش براش عزیزه و تاب ناراحتی بچشو نداره.قطعا ک شما الان ناراحتی ک چرا اینجوری کرده مداد رو گرفته اون خانمم ناراحته ک چرا شما ک مادرش بودی مداد رو نگرفتی ک بچه اون خانم ناراحت شده گریه کرده.هرکسی سر بچش حساسه.از این ب بعد با خودت وسیله ببر براش

کار ایشون اشتباه بوده ولی شما هم انتظارت زیاده و معطل کردی وقتی دیدی بچت داره اذیت میکنه وارد عمل شو و نذار حرف و حدیث پیش بیاد

قبول دارم ک کار اون خانم زشت بود ولی شما نباید میزاشتی کار ب اینجا برسه ب دخترت این چیزا را بگو بزا بفهمه

شما باید خودت وسیله اونو میگرفتی سریع میدادی تا بره

کار اون اشتباه بوده و کار شما از همه اشتباه تر ک وسیله رو خودت از دخترت نگرفتی و به اون ندادی وقتی ک. دیدی کار به اینجا رسیده... و ب قول دوستان حتما ب دخترت یاد بده که هر کسی وسیله شخصی خودش مربوط ب خودشه

حق داری ناراحت بشی
و خوب شد که تو دلت نگه نداشتی و بهش گفتی
همیشه واسه دخترت وسیله با خودت ببر کم کم یاد میگیره هر کسی با وسیله خودش باید بازی کنه و بهونه کمتری میگیره

عزیزم توام باید همونطور ک مادر اون از دخترش بزور گرفت
توام از دخترت بزور میگزفتی میدادی بهش ک اینطور نشه هرچنذ وافعا حرفای ماذرع بد بوده

عزییییزم حق داری

باید محترمانه ازت درخواست میکرد ک خودت بگیری بده حق نداره بگه میزنمت زنیکه احمق نفهمیده سر بچه اون ادارو درنمیارن احتمالا اون خودش یه تک پا بچه بود واسه خودش

بنظر من .درسته کار دختر شما اشتباه بوده اما اون فقط ی بچه ۵.۶ ساله هست.ادم ب اون بزرگی نباید بروز ازش میگرفت.میتو نست بهش پیشنهاد بده باهم بازی کنن یا هرچی دیگه .

ازاین آدمای بیشعور خیلی ب پست منو پسرم میخوره و خورده
درحدیکه بچمو زدم
یبار رفتیم یه مراسم روضه خونگی تااازه نشسته بودیم پسرم یکم با دختر خالم حدف زد و....صاب جلسه ک ب حساب خودشم مداحی میکرد گفت خانما خیلی سرصداست بچاتونو ساکت کنین مجلس امام حسین گناه داره
مستقیم با من بود
خلاصه زدم بیرون و بچمو زدم هنوز ک هنوزه با زنه دلم صاف نشده...خدا میدونه ولی بنظرم ازش قبول نشد و نیس

حالا ما باشیم کلا مداد کتابو میدیم بچه طرف که مبادا دلش نخواد بعضیا چقدر سنگدل هستن

سوال های مرتبط

مامان آقامحمدفرهان🤍 مامان آقامحمدفرهان🤍 ۵ سالگی
سلام .خانما لطفا بخونید و نظرتون بدید بچه های شمام مثل پسر من وابسته ان؟؟؟ینی تنها ی بازار نمیتونم برم حتی .میشینه گریه می‌کنه ک منم بیام
ی مدت میرف مهد بهتر بود هرچند ک اونم چون پسر خالش اونجا بود میرف راحت الآنم باشگاه می‌ره باید خودم ببرمش بیارمش
دیروز مامانم اینا اینجا بودن ب خواهر کوچیکم گفتم تو ببرش باشگاه
من دیگ مهمون دارم نرم
لباس پوشیدن حاضر رفتن پایین جلو در دیدم خواهرم زنگ زد ک فرهان گریه می‌کنه میگه من نمیام هرچی بهش گفتم تو با خاله برو منم نیم ساعت دیگ میام نرف ک نرف منم گفتم ولش کن بیاید بالا
مامانم اینام کلی ناراحت شدن ک کاش ما نمیومد طفلک بچه از کلاسش جا موند
ینی ب حدی عصابم بهم ریخته ک از دیشب با پسرم حرف نمی‌زنم
با همسرمم قهر کردم گفتم یخورده ام تو وقت بزار بچه با توام بیاد بیرون با توام بگرده شاید بهتر شد انقد با من می‌ره میاد فقط منو میبینه
نمیخام مقایسه کنم ولی بچه میشناسم از فرهان کوچیکتر خیلی مستقلن
چن روز پیش با خواهرم اینا رفتیم پارک پسرش از فرهانم کوچیکتره چن ماه میرف برای خودش دوست پیدا میکرد میرف بازی فرهان میگف چرا سامیار دوست پیدا می‌کنه بیاد با من بازی میگفتم توام برو باهاشون دوست شو بازی کن میگف ن نمیخام
امسال باید بره پیش دبستانی میترسم واینسته گریه کنه