خانما تو دسشویی بودم یهو صدای وحشتناک اومد رفتم اتاق دیدم پسرم کشو میز آرایشم کشیده هم کشو افتاده هم اینش هزار تیکه شده خدارو شکر رو خودش نیوفته الانم میترسم ب شوهرم یگم چون میدونم میگه هواست کجا بود ک بچه این کارو کرد یا چرا به کشو ها چسب نزدی من چی بهش بگم اخه منو مقصر ندونه

شوهر منم همینه

خداروشکر خودش سالمه یه صدقه بده
بعدم پاشو میز و خرده اینه ها رو جمع کن دستشو نبره
فدای سرش
یه اینه شکسته
شوهرتم ولش کن دنبال بهونه باشه این کارم نکنه بچه حرف خودشو میزنه

دختر منم دقیقا همین کارو کرد چند وقت پیش شوهرم کلی غر زد مجبوری تحمل کنی
من گفتم حواسم بود ولی چون یهو کشید تا خودمو برسونم بهش افتاد

نیازی نیست دروغ بگی بگو دستشویی بودم این اتفاق افتاد چرا انقدر می‌ترسین از شوهراتون مگ میخواد چیکارت کنه؟ چی شده مگ خداروشکر کن بخیر گذشته بچه کوچیک دیگ کلی از این اتفاق ها پیش میاد خیلی زرت و پرت کرد بزن لهش کن والا

اتفاقی که افتاده لازم نیس ازش بترسی خداروشکر به خیر گذشت بچه ست دست به هرکاری میزنه نمیشه که دستشویی نرفت بیخیال باباکاری به حرفای شوهرت نداشته‌ باش

شوهرت خودش ب دستشویی نمیره؟
والا بچه داری زیادم آسون نیست بگو چسب من نزدم تو میزدی خب اتفاقه دیگ افتاده
خداروشکر ک بچه آسیبی ندیده

وای دقیقاا دختر من هر ظهر کارش این یه بارم جا پیازی کمدی افتاده روش

شوهر بدبختم هیچی نمیگه ولی مادرش دیونم میکنه منم محلش نمیدم

یه سری با دخترم رفتم پارک افتاد دستش زخم شد شوهرم گفت چرا مراقب نبودی گفتم از قصد نبود که بازی کرد افتاد😐

سری بد با خودش رفتم دخترم از سرسره افتاد صورتش خط افتاد ینی تااااااااا یک ماه دهنش و سرویس کردم گفتم نمیتونی بچه نگهداری ؟ چرا افتاد ؟ چرا مراقب نبودی
تا کمی آدم شد

خب بگو من نزدم تو میزدی چیکار کنم دسشویی ام نرم