امشب رفتیم جلوی در مادربزرگم پسرم داشت میچرخید یهو دیدم نیست خیلی ترسیدم داییم دستشو گرفته بود رفته بودن جلوی دسته واقعا از ترس الآنم تن و بدنم میلرزه. اگه یه غریبه دستشو بگیر ه ببره چه خاکی تو سرم کنم چون همش میگه بچرخونن منو واقعا میترسم

ببین یکسره تو خونه باهاش حرف بزن و غریبه ها رو هیچ وقت نگو عمو یا دایی یا خاله عمه. ،من غریبه ها پسرم میگه عمو توضیح میدم نه عمو این نیست این اقا نباید بری جاش یا این خانم نباید بری اینقدر بگو تا تو ذهنش بشینه

خوب عزیزم مراقب باش چرا چشم ازش برمیداری خواهش مبکنم حتی برای یک ثانیه ام چشمات نچرخه کلااااا زول بزن به بچت دور از جون اتفاقی بیوفته میخوای چیکار کنی بچتو از کی بگیری؟! بجای داییت یه دزد میبردش چی؟! یه لحظه غفلت یهعمر پشیمونی

عزیزم بچه ها نود درصدشون اشنا رو تشخیص میدن ک میرن دختر من ک اینجوریه اگ ببینه ما یبار با یکی حرف میزنیم میفهمه اشناس میره پیشش اما اگ نزنیم طرف خودشو جر بده هم سمتش نمیره

واای خدا روشکر پس دایی برده خیلی مواظبش یاش خیلییی