۵ پاسخ

منم دخترم تو خونه راه می‌رفت بیرون میگفت دست منو بگیر تا اینکه صندل براش خریدم بردمش پارک و تو پیاده رو شروع کرد به راه رفتن و به حدی که نمیشد جلوشو بگیرم و میگفت دستمو نگیر

کفشش رو پاش کن تو خونه باهاش قدم بزنه به کفش عادت کنه
بیرون راه نمیره ب خاطر کفشه

من دخترم پارک کوچه بردم بچه ها دید ذوق میکرد میخاست بره دنبالشون دستاش میگزفتیم راه می‌رفت

ببرش پارک بچه ها ببینه راه بیفته

کفش بوق بوقی بخرین براش

سوال های مرتبط