سلام دخترا خوبید این تایپیک بخون حتما بدردت میخوره

دیشب من کوچولوم ۶ ۷ ساعت تکون نخورد پاشدم رفتم بیمارستان فرقانی در صورتی ک میخواستم زایمانم رو بیمارستان گلپایگانی کنم
سونو کرد صدای قلب شنیدیم و بعدش گفتن باید نوار قلب بدید آبمیوه و کیک بخور خوردم خوابیدم ک بگیره در حین اینکه داشت نوار قلب می‌گرفت هم دوباره آبمیوه خوردم پرستار اومد گفت درد نداری گفتم ن گفت ولی توی نوارت درد زایمان یکدفعه چندتایی اومدن بالای سرم تا معاینه لگنی بکنن من اجازه ندادم بخاطر اینکه میدونستم اگه انجام بدن بستری هم میکنن وقتی خواستم ک ترخیصم بکنن گفتن باید همسرت بیاد امضا بده اگه بچه‌ات در حین اینکه الان داری میری یک بیمارستان دیگه مرد نیایید اینجا داد و بیداد بکنه و من امضا دادم و رفتیم بیمارستان گلپایگانی اینقدر استرس گرفته بودیم از کار خدا من خودم آماده کردم برای زایمان و اصلا استرس نداشتم هیچی خلاصه بیمارستان گلپایگانی برام نوار قلب انجام داد و گفت همه چیز اوکیه طوری نیست بیمارستان دولتی هرکی بره اونجا رو میخواد بستری کنه مراقب باشید توروخدا همینطوری زایمان زود انجام میشه خدایی نکرده یک مشکلی پیش میاد ما ک احساسی دیشب ترسیدیم🤕🤕🤕

۷ پاسخ

از بیمارستان فرقانی متنفرم منو چقد اذیت کردن اوایل بارداریم مرخصم نمیکردن شوهرم اومد انقد دادوبیداد کرد که آخر با امضای خودمون از دستشون راحت شدیم

دیقا منم این تجربه شمارو تو بارداری داشتم تو ماه اخر بازور امپول فشار داشت بچه رو دنیا میاوردن ماهم امضا دادیم اومدیم رفتیم بیمارستان خصوصی گفت همه چی اوکی

آره بابا . فرقانی اصلا بدرد نمیخوره

اصلا ربطی به دولتی و خصوصی نداره منم دردم گرفته بود ترسیدم رفتم بیمارستان خصوصی که گفتن شکمت سفته باید nst بدی منم دادم کلا یک درد کاذب رو نشون داده که پرستار همونجا گفت چیزی نیست اما پزشک اونجا گفت باید بخوابه تا یکشب ببینیم چی میشه و گفتم من نمیخوام بخوابم الان حالم خوبه کلی ازم اثرانگشت و امضا گرفتن و یک nst ساده رو ۱۴۰۰ دادم اومدم خونه

ینی گل بگیرن در اون فرقانی رو منو هم همینجور کردن الکی یه شب بستری کردن کثافطا آخرشم با رضایت شوهرم اومدم خونه

بچه منم بعد ناهار و خوردن یه لیوان نوشابه دوتا تکون خورده ،دارم سکته میکنم،چیکار کنم؟

الان زایمان کردین من سنو انتی پانزدهم یعنی یکشنبه کلی پیاده روی کردم هیچ علائمی ندارم ولی گفتن دردم بگیره نگیره برم بستری بشم کلی هم استرس دارم

سوال های مرتبط

مامان فراز 🫰🏻✨ مامان فراز 🫰🏻✨ ۵ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی پارت اول
پنجشنبه یازدهم اردیبهشت بود عصر ناهارمو خوردم که ناهار کله پاچه بود ، سرویس که رفتم یه رگه ی خونی رو لباس زیرم دیدم اول بهش توجه نکردم چون اصلا درد نداشتم، غروب رفتم بیرون برای پیاده روی یه لحظه گفتم به مامای همراهم زنگ بزنم بگم رگه ی خونی دیدم ، بهش که گفتم برو بیمارستان یه چک بشی ، رفتم بیمارستان چک کرد گفت سه سانتی ، گفت برو نوار قلب بده اگه خوب بود برو خونه ورزش و پله و پیاده روی کن چهار سانت شدی بیا برای پیاده روی اگه خوب نبود باید بستری بشی رفتم یه دونه کیک بستنی و یه کیک خوردم و اب و بعدش رفتم برای نوار قلب ، نوار قلب گرفت گفت ضربان قلبش یکم بالاست وایسا دوباره بگیرم ، دوباره گرفت گفت نوار قلبت اصلا خوب نیست چی خوردی ؟ نوشابه خوردی ؟ گفتم نه کیک و بستنی خوردم گفت به همراهت بگو بره برات یه کیک و یه مانجو بخره که مجدد بگیرم ،به شوهرم گفتم گرفت آورد دوباره گرفت گفت اصلا نوار قلبت خوب نیس به شوهرم گفتم میگه نوار قلب اصلا خوب نیس ، گفت میخوای بریم بیمارستان حافظ ؟ دیگه نذاشتن من نگاه گوشیم کنم بعدا پیام شوهرم دیدم ، رفتم بیرون گفتم میگه برو لباس بستری بخر میخواد بستری کنه ، مامانم اینا تو راه بودن میومدن گفتم به مامانم نگو که تو مسیر نگران نشن ،زنگ زدم به دوستم فورا اومد (من اصلا یادم نبود که کله پاچه خوردم و اینکه باعث ضربان بالای قلب بچه میشه هم اصلا نمیدونستم )
شوهرمو ک دیدم گریه کردم چون من با امادگی بستری رفته بودم ولی بخاطر نوار قلبش خیلی ترسیده بودم ، خلاصه با ویلچر بردن برای بستری و از ویلچر بیشتر ترسیدم
مامان Elina🐥💗 مامان Elina🐥💗 ۳ ماهگی
سلام اومدم تجربه زایمان طبیعیمو بزارم 🙂

پارت یک
من روز هشتم تیر رفتم بیمارستان نوار قلب گرفت و معاینه انجام داد و گفت اصلا دهانه رحمم باز نشده و خیلی هم سفته
با اینکه پیاده روی انجام داده بودم و ورزشایی مثل اسکوات و چمباتمه انجام داده بودم ولی هیچ تاثیری نداشت شربت خاکشیر هم خورده بودم
ولی هیچی. خلاصه که بهشون گفتم بخاطر یه شرایط و مشکلاتی باید زایمان کنم و قبول کردن و گفت فردا صبح بیا بستری بشی دکتر ماما بهم گفت روغن کرچک بخورم و پیاده روی کنم و قرص گل مغربی شیاف کنم واسم یه سونو هم نوشت و انجام دادم
فرداش ساعت شش و نیم صبح بیدار شدم و دوش گرفتم و صبحونه خوردم و راه افتادم سمت بیمارستان 🫠 رفتم اورژانس بهم گفتن باید نامه بستری بیاری :/ حالا باید تا ساعت ۱۰ صبح صبر میکردم دکتر زنان بیاد و نامه بستری بگیرم یه ساعتی منتظر موندم و دکتر اومد و منو دید و شناخت گفت چرا مستقیم نیومدی زایشگا😑 اینجوری اذیت نمیشدی یه دکتر دیگه هم معاینه تحریکی انجام داد و گفت یه فینگری بعدم نامه بستری گرفتم و رفتم کارای بستری رو انجام دادم و ساعت ۱۱ صبح بود بستری شدم