مامانا حتما اینو ببینید عکس دست دخترمه
توی تاپیک قبلم عکس از دست دخترم گزاشته بودم و گفته بودم نمیدونم چرا سوخته و کرم معرفی کنن بهم ولی چند روز گذشت کرم رو خریده بودم فقط یه بار زدم از اون بگذریم چند روز گذشت یهو دیدم روز به روز داره این سوختگیه کوچیک بزرگ و پهن تر میشه داره روی دستش رو میگیره گفتم یعنی چی سوختگی هم مگه پخش میشه(اینو بگم که اصلا نسوخته بود و هرچقد فک میکرد به چیز داغی نخورده بود که بسوزه و برام عجیب بود چطور سوخته و چرا من متوجه نشدم)خلاصه رفتم داروخونه چند تا و گفتن حتما ببرش دکتر پوست رفتم دیروز دکتر پوست و گفت این عفونت زخم زرد گرفته و از طریق یه حشره ای که گزیده بچه رو اینطور شده و دار و پماد داد و گفت طول درمانش تا ۱۴ روزه و گفت بعضی از این کسایی که این مدل عفونت رو میگیرن وقتی دیر متوجه بشن و برن دکتر ممکنه به کلیه شون هم بزنه و خداروشکر من زود بردم و پیگیری کردم
خواستم بگم اگه یه سوختن کوچولو هم رو پوست بچتون دیدید حتما پیگیری کنید بعضی از حشره ها ویروس دار هستن و وقتی میگزن حالت سوختگی روی پوست ایجاد میشه
در آخر بگم این عکس که گزاشتم مال سه روز پیشه و تا دیروز بزرگ تر شده بود و به انگشتاش رسیده بود

تصویر
۱۸ پاسخ

عزیزم انشالا خیلی زود خوب شه...
ممنون که تجربت رو با ما درمیون گذاشتی...

الهی عجب تاحالا ندیده بودم اینطوریشو😐مرده شور همچین حشره ای رو ببرن سوراخ کرده بجا سوزوندن

عزیزدلم تف ب اون پشه لعنتی، عزیزم توهم زخم ب این بزرگی روبایدزودترازاین هم میبردی خداروشکرب خیرگذشته

ممنون عزیزم بابت اطلاعات انشاالله زودتر خوب بشه

انشالله خوب بشه گل دختر
مرسی ک گفتی🫂

الهی بگردمممم
ان شاءالله زودتر خوب بشه خدا برای کسی نخواد🥺

اخی بمیرم واست قشنگم چه عمیقم هست خداروشکر متوجه شدی

عزیز دلم ان شالله هرچه سریعتر خوب بشه به حق امام حسین

محدثه جون میشه بهم بگی دکتر چه دارویی برای زخم زرد داد؟ پسرم همینجوری شده بردمش دکتر فقط کالاندولا داد

کوچولوی ناز خدا کنه زود تر خوب بشی🧿
من تا حالا همچین چیزی و نمی دونستم ممنون که گفتی ❤️🌹

انشالا زودی خوب میش

عزیز میشه شیشه شیرو عکسشو بهم بدی پسرم بی بی لند طرح اونت میخوره که دوتا سوراخ داره با اینکه خودمم با سنجاق دوسه تا سوراخ میزنم بازم خیلی طول میکشه بعد سریع پاره میشه که میپره تو حلقش نمیتونه بخوره

خدا شفاش بده عزیزم

عزیزم برای در خونتون چون میگی حیاط دارین از این تور های آهنربایی بگیرین که کمتر پشه بیاد تو نی نی گناه داره بازم خداروشکر به خیر گذشت

الان چطوره عزیزم خداروشکر ک زودتر متوجه شدی مرسی ک گفتی

الهی بگردم انشاالله زودتر خوب بشه ممنون عزیزم ک گفتین 💝

آخی عزیزم

وای چقد بد بوده..الان خوب شده؟

سوال های مرتبط

مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۲ ماهگی
سلام خدمت مامانای عزیز
اگه تاپیک های قبلیمو خونده باشین در مورد عمل هیدرونفروز کلیه پسرم گفته بودم
گفته بودم که ۶ ماه بعد عمل باید ببرمش اسکن هسته تا ببینیم عمل چقدر تاثیر داشته
‌من پسرمو بردم و اسکن نشون داد که خداروشکر انسداد رفع شده ولی کارکرد کلیه از ۲۶ به ۱۸ رسیده بود و من واقعا خیلی ترسیدم و نگران شدم
چون توقع داشتم کارکرد بیشتر شده باشه نه کمتر
که وقتی دکتر خودش و چند دکتر دیگه هم دیدن گفتن طبیعیه و بعد عمل حالت شوک مانند به کلیه دست میده و کارکرد رو یکم‌پایین میاره و دوسال طول میکشه تا به کارکرد طبیعی و اصلی خودش برسه
و بعد هفت ماه انتی بیوتیک پسرم رو قطع کرد و گفت دوماه دیگه ازمایش ادرار بگیریم ازش که خدایی نکرده عفونت نگرفته باشه و باز دوماه بعدشم ازمایش تکرار بشه و دقیق ۶ ماه بعد باز اسکن هسته گرفته بشه تا ببینیم کارکرد کلیه به چند رسیده
خانومایی که بچه هاتون این مشکل رو داشتن و عمل شدن یا گفتن با دارو رفع میشه حتما حواستون باشه که اگه بچه تب بی دلیل کرد یعنی سرماخورده یا بیماری دیگه نباشه حتما حتما ازمایش ادرار گرفته بشه که ببینین خدایی نکرده عفونت نباشه چون این برای کلیه ضرر داره و باید سریع پیگیری بشه
ان شاالله خدا به همه سلامتی بده
سوالی بود در خدمتم
مامان فسقلی مامان فسقلی ۱۰ ماهگی
قابل توجه کسایی که میگن تو برای راحتی ات سزارین شدی که درد نکشی و برا همین نمیتونی حس یه مادر طبیعی رو داشته باشی

من جدای از مشکلات بارداری ام به خاطر زیاد بود آب دور جنین ۳۶هفته ختم بارداری دادن برام چند هفته آخر گاهی چهار بار در روز آزمایش خون و سه بار سونو گرافی می‌فرستادن چون بچه نترس بود شرایطش نامناسب بود. و. نمیتونستن آمپول ریه بزنن چون دیابت داشتم چندباری هم بستری شدن ولی باز که مرخص میشدم همون بود آب دور جنین در حالت عادی ۱۵سانتی متره ولی برای بچه من شده بود۴۰ شکمم خیلی بزرگ شده بود انقباض داشتم دردهای زیاد و..خلاصه که روز زایمان رسید روز قبل آزمایش خون و تشکیل پرونده انجام داده بودیم روز چهارشنبه ای بود ساعت۶٫۵صبح بیمارستان بودم رگ گیری و وصل سرم و ان اس تی و منتظر دکتر از قضا دکتر تا ساعت۱۱٫۵نیومد و من اینقدر ضعف کرده بودم ... بالاخره رفتیم اتاق عمل و سوند گذاشتن بماند که اینقدر بد سوند گذاشت که مثانه ام زخم شد و تا مدت ها دچار مشکل بودم کلا در بارداری فشارم پایین بود گرسنگی زیاد فشارم رو پایین تر آورده بود و بی حسی که زدن بدتر شد از لحظه ای که دراز کشیدم تهوع و تنگی نفس وحشتناکی داشتم که صدام در نمیومد فقط گریه میکردم هنوز موقع زایمان نبود بچه بالا بود آب دورش هم خیلی زیاد بود و بیرون آوردن بچه خیلی سخت شده بود اینقدر که با آرنج روی سینه و شکمم فشار آورد تا چند روز درد داشتم بچه رو هم که آوردن کنارم اینقدر که از تنگی نفس و حالت تهوع اذیت بودم چیزی متوجه نشدم بعد از عمل به خاطر زخم مثانه ام تو ادرارم خون بود...
مامان بَشِه❤️ مامان بَشِه❤️ ۱۰ ماهگی
رفتم پیش دکتر سونو رو دادم بهش گفت خوبه مشکلی نداره فقط دوتا کیست توی سرش داره و یدونه ضایعه تو قلبش چیز مهمی نیست
دنیا دور سرم چرخید نمیفهمیدم چی میگه ادرس بهترین دکتر شهرمونو داد گفت دوسه هفته دیگه برو پیشش اکوی قلب جنین بده خیالت راحت بشه
تاکیدم کرد که چیزی نیست تا یکی دوماه دیگه کیستت رفع میشن و مهم نیست ولی من این حرفا حالیم نبود از مطب اومدم و به مامانم گفتم مشکل داره به زور خودمو نگه داشته بودم مادربیچارمم جرات نمیکرد باهام حرف بزنه بغض کرده بود هرچی گفت بیا خونه ما نرفتم رفتم خونه خودمون دیدم کلید ندارم زنگ زدم شوهرم گفتم کلید ندارم بیا تو همین حین مادرم شوهرمو دیده بود توخیابون افتاده بود گریه گفته بود برو خونه
من دم‌در بودم اشکام بی صدا میریختن و منتظر شوهرم بودم شوهرم رسید درو باز کرد همین که رفتیم تو انقدررر گریه کردم انقدررررررر گریه کردم زجه میزدم گفتم دکتر اینطور گفته اونم میگفت خب مگه نگفته رفع میشه ولی من این حرفا حالیم نبود
حالا که فکر میکنم چقدر احمق بودم خب دکتر گفت مشکلی نداره چرا کولی بازی دراوردم
شوهرم هرکار میکرد نمیتونست ارومم کنه خلاصه چند روز گذشت و من اروم تر شده بودم ولی همسرم تا دوهفته توحال خودش بود و میترسید
هفته بیست و سه من رفتم برای اکو‌قلب جنین دکتر نزدیک نیم ساعت سونو کرد و گفت اون ضایعه تجمع کلسیمه و چیزی نیست سالمه گفتم دکتر گفتن توی سرش کیست داره میشه یه نگاه کنی نگاه کرد گفت یک میلیه داره از بین میره
کیستای سرش چهارمیلی بودن
خیالم راحت شد خاستم نفس راحتی بکشم که...
مامان هديه خدا(ستیا😍) مامان هديه خدا(ستیا😍) ۱۳ ماهگی
گذاشتمش روی مبل کنار خودم بشینه عروسک جوجشو که دوسش داره گذاشتم روی دسته مبل تلاش کرد بگیرش و در نهایت تونست بلند شه🥹😍خدایا شکرت 😍😍😍

این دختر تا میبینه من از چیزی نگرانم انگار متوجه میشه و تلاش میکنه منو از نگرانی در بیاره حتی وقتی تو شکمم بود یه وقتی که تکون نمیخورد و نگران میشدم صداش میکردم میگفتم ستیا عشق مامان حالت خوبه مامان نگران سلامتیته بعد چند دقیقه میدیدم یه کشو قوسی به خودش داده 🥹 حتی وقتی میخواسم سرکلاژ شم خیلییی نگران بودم از صبح که بیدار شدیم بریم بیمارستان انگار متوجه نگرانیم شده بود و یه سره تو دلم وول میخورد ،حتی واسه سونو انتی چون بارداری قبلیم قلب بچم وایستاده بود قبل از انتی برای ستیا هم حالم بد بود میترسیدم قلبش نزنه یه روز مونده به انتی شکمم لرزید وقتی به دکترم گفتم گفت متوجه حالت شده اینجوری خودنمایی کرده ☺️قربووونت برم من دختر قشنگم که حال منو میفهمی خدا تو رو برای من و من رو برای تو حفظ کنه عزیزترینم