۱۰ پاسخ

اگه از اون برچسبا باشه احتمال خفگیو حمله تنفسی تو خواب خیلی زیاده چون میچسبه به راه تنفسیش حتما هوشیار باش امشبو
ایشالا که چیزی نیست

نترس اگر چیزی بود که بچه نفسش باز نمیشد
رد شده رفته
من بچه ام کوچیک بود رفته بود یه پسته با پوسته اش خورده بود
دیدم بچه ام سیاه شده
فوری بغلش کردم از کمر دولاش کردم یه فشار به شکمش آوردم و ،دم پشت کمرش پرید بیرون

اگه فکر می‌کنی برچسب یاچیز دیگه ای بوده احتمالا داخل پیش میاد بیرون یکی دوروز توجه کن ب پیپیش ببین دفع میشه

چرا نبردید بیمارستان ؟

ببین عزیز حتماااااااا ببر تل گیر
یه چیزی گلوش مونده

خوب ببر دکتر بهتره خاطر جمع میشی

دفع میشه عزیزم نگران نباش اگه دیدی نفس نفس میزنه ببرش دکتر اگه نه حتما دفع میشه

وقتی دیدی اینجوریه اصلا نباید میزاشتی بخوابه خطرناکه حتما هی نگاش کن تا بیدار بشه

وای خیلی خطرناکه
خدا رحم کرد
ببرش دکتر
بچه خفه نشه تو خاب خدایی نکرده

وای خدا
اگه میتونی ببرش دکتر خطر داذه

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۳ سالگی
سلام مامانا اومدم درد و دل کنم امروز پسرم خیلی اذیتم کرد از صبح ک بیدار شد همش گریه کرد هیچ می‌گفت میخام بزنمت محکم چندتا خوابوندم تو صورتم و چشمم منم همش بغلش میکرد میگفتم چی میخوای مامان فقط می‌گفت میخام بزنمت و گیر داده بود الان باید بریم فروشگاه گفتم مامان دست و صورتمو بشورم صبحانه بخوریم میریم می‌گفت نه نمیرفت دسشویی نه یمذاتش من برم اهرم جیش کردن تو شلوارش پشت در دستشویی هم کلی گریه کرد بعد یک ساعت تمام با زور گوشی و تلویزیون ساکت شد بعدم ک بردمش بیرون کلی اذیتم کرد میخواستم خرید کنم همش می‌رفت و من دنبالش آخرم کیلی داد زدم سرش جلوی همه و زدمش زنعموش اومده بود فروشگاه رفته پیش اون میگه میخام پیش اون باشم و نمیومد با زور دیگه باهم اومدیم بعدم خونه دوباره کلی اذیت کرد شلوارش در آورده بود و لخت راه می‌رفت نمسذات بپوشونمش هی جیش میکرد دور خونه با کتم هم نپوشید منم کلی جیغ و داد کردم و گریه کردم نمیدونی. مایر کرد که اینقدر ازش بدم اومده بود ب خدا باورتون نمیشه وقتی زنعموش رو میبینم انکار اون مامانشه از این رو به اون رو میشه ب شوهرم میگم این دعا داره همش میعاد بره خونه اونا پیش اون باشه منو کلی زده و اذیتم کرده منم اعصاب ندارم دیگه زورم میاره جاریم خودش ی بچه داره جیکش در نمیاد ولی این ابرو برا من نداشت تو همسایه ها از بس جیغ و داد کردم و همش داره گریه میکنم از بچگی هم همین بود الآنم همینه ی دستشویی نمیتونم برم
مامان محیا جونم💫 مامان محیا جونم💫 ۲ سالگی
تف تو شعور اونی که با بچه مریض پا میشه میاد تو جمع و بقیه رو هم میندازه تو دردسر
.
اگه تاپیک قبلمو خونده باشین امروز صبح بردمش دکتر
دکتر گفت تبش ۳۸ بود(خودم تب‌سنجم خراب بود نشد بگیرم تبشو)
.
اول شیاف گذاشتم براش(دکتر گفت چون فعلا تبش بالاس شیاف بذار براش بعدا شربت میدی) و اینم گفت که گلوش التهاب داره واسه همین نمیتونست آب دهنشو خوب قورت بده شب...
اول شیاف رو گذاشتم براش بعد کمی نون دادم خورد که شربت‌هاشو بدم تا معده‌اش خالی نباشه
شربت پلارژین رو که دادم درسته گریه میکرد ولی دادم خورد به زور
بعد چند دقیقه آزیترومایسین رو میخواستم بدم کمی قورت داد(گریه‌ای میکردا😭) نصف دومشو که ریختم ته حلقش حالت عوق مانند داشت
تف کرد مجبور شدم دوباره اون مقداری که تف کرده پر کنم بدم همین که برگشتم بدم دیدم از بس گریه میکرد عوق زد بالا آورد هم چیزی رو که خورده بود هم شربتو
حالا پلارژینی که داده بودم پرید؟؟
.
چنان مظلوم نگام میکرد و گریه میکرد جیگرم کباب میشد😭😭😭😭😭
گفتم بذار کمی نون بدم بخوره شکمش پر بشه بعد شربت هارو دوباره میدم
کمی خورد دومی رو که دادم بخوره دیدم خوابید
الان چیکار کنم؟؟
شیاف ۳۲۵ استامینوفن و شربت استامینوفن و ایبوپروفن و آزیترومایسین و پلارژین و اسپری بینی سدیم‌کلراید داده
.
هرچی به آدم فاقد شعور بگم کم گفتم😡😡😡
بچم زجه میزد که شربت ندم بهش
بماند که هزینه ویزیت و داروهاش چقدر شد
فقط ناسزاس که میگم تو دلم به همشون...زجه بچم که یادم میفته دیگه نمیدونم شربتهاشو چجوری بدم😭😭😭😥