۱۲ پاسخ

منم بهش فک میکنم تنم میلرزه،چه برسه واقعی بشه،من کع به خاطر ترس ازحاملگی دم پرشوهرم نمیچرخم

من ب جاش فشارم افتاد

من پسرم بیست ماهش بود دومی به دنیا اومد ناخواسته، اصلا مذمت نکنید. من خودم ناخواسته رو همیشه مسخره میکردم

منم گلم شیربع شیردارم هیلی سخته ولی میگذرع بزرگ میشین باعم فقط بابت بچه بزرگم ناراحتم هروز چون عصبی شده بااینکه تمام حواسم به اونه

من تولد دوسالگی پسرم فهمیدم که ناخواسته باردارشدم یادمه خیلی گریه میکردم درسته کمی سخت بود ولی همیشه هم بازی هم بودن باهم مشغول بودن وباهم بزرگ شدن والان قشنگترین اتفاق زندگیم همین بودکه خدابرام خواست وپسردومم به دنیا اومد
خواستم بگم نگران دوستت نباش مطمئن باش خدا خیلی دوستش داره

پس من چی که دخترم سه ماهش بود باردار شدم🥲این که دوسالشه تا به دنیا بیاد خلاصه دوسال و هشت ماهش میشه بچه بهتره باز من بچم یه سالش شد یه هفته بعدش اون یکی دنیا اومد هنوز که هنوزه دارم سختی میکشم به معنای واقعی هلاکم کاش زودتر بزرگ شن🙂

وای خواهر واقعا سخته
ولی خیلیا تو خودشون میبینن
من دیدم طرف بچش فضول بودها ولی میگفت دومی هم اوردم تا جفتش یه دفعه باهم بزرگ شن از این استدلال های مسخره

زیاد بش فک نکن گلم مخت سوت میکشه از سختیش واقعا
دخترم ۶ماهش بود ک فهمیدم باردارم و بقول پرستاره بهتره بگیم خدا خواسته بود
خیییییلی خیییییلی سخته ولی وقتی باهم بازی میکنن و بهم حسودیشون میشه و ناز کردناشون رو میبینم عشق میکنم دهنم سرویسه ازشون ولی خداروشکر بابت وجودشون الان دختر بزرگم ۲سال و ۲ماهشه کوچیکه هم دو روز دیگه ۱سالش میشه
منم تعجب میکردم ک چجوری دوتا بچه کوچیکو میشه تحمل کرد یا کسی میگفت ناخواسته باورم نمیشد الان ک سرم اومد دیگه فقط سکوت میکنم

دختر کوچیک من ا سال و هشت ماهش بود دومی رو باردار شدم

پست قبل تو برام. یه خانمس. یه. پسر ۲۳. ماهه داره یه پسر ۳. ماهه

ولی من اطرافم دارم میبینم سخته خیلی ولی کمکی داشته باشی خیلیم خوبه با هم بزرگ میشن

البته بعضیا هم بچشون واقعا آرومه
شاید بچه دوستتون آرومه

سوال های مرتبط