۳ پاسخ

کاش تجربه اتو نمینوشتی
من کلی استرس گرفتم واقعا
ک گفتی موقع عمل اون حال رو داشتی
خصوصا من ک پلاکتم پایینه

قدمش مبارک باشه عزیزم

الهی آمین
مبارک باشه

سوال های مرتبط

مامان سیدطاها مامان سیدطاها ۵ ماهگی
خانما من سزارین شدم حالم خیلی بده تو اتاق عمل شکنجه شدم آمپول بیحسی هیچی نفهمیدم ولی وقتی زدن از بالا تا پایین بدنم گز گز کرد خوابیدم تنگی نفس گرفتم لرز میکردم حالم بد شد بعد احساس کردم دارن شکمم میبرن درد احساس نمیکردم ولی خیلی فشار میاوردن بهم بعد بچم افقی خوابیده بود دکترم داد میزد در نمیاد بچه وای چرا درنمیاد یه آقایی صدا زد گفت در نمیاد خسته شدم بیا اونم اومد چندین بار از شکمم فشار اوردن که بچه دربیارن با بیحسی درش میفهمیدم نفسم درنمیومد حالم واقعا بد بود گردنم انگار خشک شده بود افتضاح بودم بچم به زور بدنیا آوردن بچه نفس بندش اومد داشتم میدیم بهش اکسیژن زد میگفتم چی شد بچم از یه طرف درد داشتم لرز میکردم از یه طرف هم داشتم میمیردم از ترس پشتشو زدن به زور نفس کشید و جیغ کشید میخاستیم مثلا عکس بگیریم ولی بچه رو زودی بردن ان اس سیو که نفسش خوب بشه یه دونه آزمایش گرفتن اگه خوب باشه بدن پیشم تو رو خدا مامانا دعا کنید خوب باشه بدن پیش خودم تو دستگاه نمونه
مامان هانا🩷 مامان هانا🩷 ۲ ماهگی
زایمان سزارین
.
اصلا نمیدونم چقد تو ریکاوری بودم ۲۰ دیقه یا شاید نیم ساعت اصلا فکر نکنم بیشتر طول کشیده باشه.
بعدم از بخش اومدن دنبالم فشار و ضربان قلبمو گرفتن و شکممو فشار دادن ،
بچها اولین بار که فشار دادن درد داشتم ولی هم شدتش کمتر بود هم تایمش کمتر بود و حالت یه درد یه لحظه و تموم شد اما وقتی داشتن میبردنم مثل پریودی درد داشتم تا به بخش رسیدیم
اومدن لباس و زیرمو عوض کنن بیحس بودم نمیتونستم تکون بخورم ولی درد پریودی داشتم اینم بگم که حتما حتما پمپ درد رو بگیرید من با اینکه پمپ درد داشتم ولی همچنان اذیت بودم البته نترسیدا خیلی کم بود من توقع داشتم هیچ دردی نباشه.
تا اینجا رو راضی بودم عملم خوب بود خداروشکر همچیز اوکی بود ولی داستان از اینجا شروع شد😁
دردام بیشتر میشد تا دوباره اومد لباسمو زد بالا و نگاه کرد گفت باید فشار بدم یا علی که نمیدونی چه دردی داشت لامصب یلحظه حس کردم روح از تنم جدا شد،،ولی بچها به خود خدا قسم که تحملشو دارید یعنی خدا یه تحملی کیده به آدم که بعدش که فکر میکنی میگی من😳 من انقدر محکم بودمو نمیدونستم......
بعد فشار دوم معذرت میخوام یه عالمه لخته ازم خارج شد و دردی که از قبل داشتم بهتر شد ولی همچنان درد داشتم.
به ساعت که نگا کردم ساعت ۲بود من حدودا با پمپ درد تا ساعت ۶ و اونورا یه دردی داشتم که آزار دهنده بود برام و بعد بهتر و بهتر شدم تا ساعت ۹که میخواستم از تخت پایین بیام🥲
مامان هانا🩷 مامان هانا🩷 ۲ ماهگی
زایمان سزارین
پارت آخر
بچها من تجربه زایمان طبیعی نداشتم ولی اگه میخوایید از درد طبیعی فرار کنید و سزارین بشید باید بگم اینم همونه و دردای خودشو داره پس برای فرار از درد نوع زایمانتون رو انتخاب نکنید.
.
خلاصه بار اول که میخوای راه بری برای من وحشتناک بود یعنی انگار دوش آب رو باز کردن رو سرم خیس عرق بودم از درد و سوزش جای بخیه ها
انگار فلفل ریخته بودن رو زخمم از تخت که اومدم پایین دیگه نه میتونستم سرپا باشم نه میتونستم بشینم نه میتونستم برگردم رو تخت مجبور بودم که ادامه بدم و این خیلی خیلی سخت بود اما تاب آوردم
تا سرویس بهداشتی رفتم و با اینکه پمپ درد داشتم شیاف گذاشتم و با همون مشقای که رفته بودم برگشتم و رو تخت خوابیدم.
اما بار دوم راحت تر بود یعنی درد بار اول از ۱۰۰درصد ۹۰درصد بود بار دوم ۷۰ درصد بار سوم ۵۰ درصد....هربار کم میشد از دردش
تا آخرشب شب که باید شکمم کار میکرد و نکرده بود...شیاف و شربت و میوه خوردم تا شکمم کار کنه ولی میترسیدم که موقع مدفوع هم درد داشته باشم اما نداشت و خیلی راحت بودم حتی وقتی شکمم کار کرد دردام یکم سبک تر شد و سرحال ترشدم....ساعت ۱ شب بود مرخص شدم.
ممنون از همتون دوستان اگه سوال داشتید بپرسید تا جواب میدم😘
مامان دایار💙 مامان دایار💙 ۳ ماهگی
پارت ۳تجربه زایمان
دستگاه ان اس تی رو بهم وصل کردن و دوتا زایمان داشت همزمان انجام میشد منو ول کردن و رفتن
من دردام شدیدترشده بود جوری ک نمیتونستم تحمل کنم یکی اومد بهش گفتم توروخدامنومعاینه کنید من خیلی درد دارم
معاینه کرد یهوگفت توپروسه زایمانی رفت همکاراشو صدازد هرکدوم یبار اومدن معاینم کردن
بعضیاشون انصافا خوب معاینه میکردن ولی بعضیا اصلامراعات نمیکردن
خلاصه هی امپول فشار داخل سرم خالی میکردن معاینه تحریکی انجام میدادن کیسه ابمم خودشون پاره کردن دهانه رحمم هم پیشرفت خوبی داشت و ۷سانت باز شد و همونطور موند وپیشرفتی نداشت
من از درد فریاد میزدم خصوصا وقتی معاینم میکردن و شکممو فشارمیدادن حس مرگ بهم دست میداد
ماما همراهم گفت باید بیای باهم ورزش کنیم ولی اصلا توان ورزش کردنو نداشتم در حد مرگ درد داشتم(اینم بگم بدن هرکس فرق میکنه من دردم در حد مرگ بود ولی ینفر ک کنارم زایمان کرد کلا زایمان و دردش نیم ساعت بود ولی بدن من بااینکه فعالیت خیلی زیادی داشتم توبارداری اصلا امادگی زایمان طبیعی رونداشت)خلاصه من تاحد مرگ درد کشیدم درده وقتی میگرفت دلم میخواست بمیرم
طرفای ظهر بود دکتر شیفت اومد ازشانس من همون دکتری بود که گفته بود اینجا نباید زایمان کنی