من مامانم خییلی مهربون بود هر جا میرفت منو ابجیمو ک یک سال فاصلمون بود با خودش میبرد نمیزاشت حالمون گرفته بشه همیشه تفریح و زیارت.. ولی الان ازدواج کردم حس میکنم خواهر بزرگتر بچه هامم و شوهرم زن بابامه 🤕🤕🥴🥴🥴
همش میگه خونه باش ب بچه ها برس خونه تمیز نگه دار
هیچ جا نمیزاره برم هیچ جااااااااا
جدیدا فهمیدم چرا نمیزاره برم دکتر یا بچه ها رو ببرم دکتر 😎فک کرده بودم برا پولشه ولی دیشب هر دارویی خودم تجویز کردم با کمال میل همشونو رفت گرفت
بدش میاد ببرم پیش دکتر
اخه دو سه باری باهام اومده منشی بد نگاه کرده دکتر با کلاس بوده گفته مامان قشنگش این کارو بکن و فلان اینو دیگه نمیزاره برم یعنی دیگه تمووووم
یه شب داشتم میمردم شب عید 1403بود حالم خیلی بد شد داشتم خفه میشدم بدنم شدید میلرزید یخ زده بودم گفتم زنگ بزن اورژانس گفت نه الان دوتا پسر میفرستن شر میکنم😂😂😂
حاضر بود بمیرم ولی احتمالا دوتا پسر نیان فشارمو بگیرن😂😂😂
وااای من بخوابم بیدار که شدم سردرد میشم برا همینه هیچوقت ظهرا نمیخوابم
من از خوابیدن و دراز کشیدن خسته میشدم
حالا منبرعکسم 😂
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.