۶ پاسخ

اصلا زندگی کردن با خونواده شوهر تو یه خونه تو یه ساختمون حتی تو یه کوچه مثل من اشتباهه ادمو پیر میکنن

منم مادر شوهرم هر وقت میریم خونشون چایی میریزه یه استکانم واسه بچم میریزه بعد میاد پنج شیش تا قند میندازه توش میده میخوره. انقد اعصابم خورد میشه خودم تاحالا قند ندادم به بچم ولی چاره چیه چیکار میتونم کنم. شوهرم اگه ببینه میگه نده ولی معمولا نمیبینه و منم چیزی نمیتونم بگم پیره منم رفت و امدمو کم کردم ماهی یبار شاید برم

دقیقا حالتو میفهمم من از بس گفتم دیگه جرات نمیکنن جلو خودم چیزی بدن از روز اول گفتم حساسیتیه مثلا استفراغ میکنه یا جوش میزنه
با این وجود بازم عمه نادونش دزدکی چیزی میزاره دهنش

منم شرایط شما رو دارم پسرم روی پاش اگزما زد بهشون گفتم دکتر گفته بخاطر حساسیت غذایی

ی بار ک بردیش چکاپ بگو مثلا تمام صورتش ریخته بیرون یا اسهال شده دکترش خیلی دعوا کرد گفت برای چی اینجور خوراکی ها میدین ب بچه

فقط میگم با سخت گرفتن زیادی خودتو اذیت میکنی تاجای ممکن چیزی خوردنی به یه بهونه دورش کن مثلا ببر جاشو عوض کن یا دستشو بشور ولی با گفتن به جایی نمیرسه

سوال های مرتبط

مامان آرکان مامان آرکان ۱۰ ماهگی
امروز ناهار خونه مادرشوهرم بودیم، مادر بزرگ و خاله های همسرمم اومدن ( خاله هاش مجردن و معلم ان)
هرچی می‌خوردیم یه خاله اش به زور می‌گفت به آرکان هم بدین میدید ما نمیدیم خودش میداد، فک کنین شربت خوردنی می‌گفت بزار یذره بدم گناه داره! سر سفره می‌گفت ماست رو نگاه می‌کنه انگشتشو میزد به ماست بده بهش!!! از چایی خودش میخواست بده بهش!!! اصلا یه کارای خاصی میکرد حالا خوبه خدارحم کرده مادرشوهرم اصلا اینجوری نیست بخواد هم چیزی بده میپرسم بدم؟ یا میگه اگه صلاح بود بده
نمی‌فهمم این چرا این جوری میکرد اصلا عجیب اعصابم خورد شد حالا من که مادرشم اصلا تو لیوان خودم یا قاشق خودم بهش چیزی نمیدم
حالا اینش عجیبه بستنی سنتی آوردن میدونستم باز داستان شروع میشه گفتم من نمی‌خورم بخورین میام میخورم رفتم اتاق بچه رو بخوابونم اونم که نخوابید گریه کرد مجبور شدم بیام بیرون!!!
انگشتشو کرده تو بستنی میده به آرکان من جوری عصبانی شدم رفتم بچه رو از بغل شوهرم کشیدم بعد به شوهرم با عصبانیت گفتم تو چرا اینجا اینجوری شدی خب مگه خونه خودمون می‌دیم گفت نه گفتم پس چرا اینجا پایه رفتارهای اینا شدی زود جبهشو تغییر داد ولی با این حال من خیلی کفری بودم بعد که رفتن هرچی از دهنم دراومد پشتش به مادرشوهرم گفتم اونم گفت دلش میسوزه میگه گناه داره منم گفتم دایه مهربان تر از مادر شده پس!!
اینم بگم بچم حساسیت به پروتئین گاوی داره بستنی و ماست هم که سنتی بود دیگه فک کنین چه نورعلی نوری بود