۸ پاسخ

من قبل بارداریم موقعی که اقدام به بارداری داشتم متوجه غده‌هایی زیر سینه‌م شدم بخاطر همین ترجیح دادیم تا خوب نشدم بچه دارشدن رو عقب بندازیم اون دوران خیلی حالم بد بود سینم کم‌کم زخم شد تاول زد و تاول‌ها ترکید اونقدر خونریزی داشتم که مجبور بودم بخاطر اینکه خون سرازیر نشه نمازم رو هم خوابیده بخونم شوهرم میگفت بریم دکتر ولی من میترسیدم و حس خوبی نداشتم واسه همین استخاره کردم و بد اومد سه بار گفت موجب پشیمونی میشه سه ماه مریض بودم و روز به روز بدتر میشدم ولی کسی رو نداشتم ازم مراقبت کنه شوهرم مجبور بود خودش همه کارها رو انجام بده واسه همین نمیتونست سرکار هم بره تو این سه ماه حتی کسی حالمو نپرسید که چرا شما از خونه بیرون نمیاین؟ بعد سه ماه یکی که متوجه حال من شده بود بهم گفت باردار نیستی؟منم که از حال بدم متوجه گذر زمان نبودم شک کردم و رفتم آزمایش دادم فهمیدم حکمت استخاره‌ی بد رو

من پارسال این موقع روزای آخر بارداری بود
۲۴ زایمان کردم
البته فک کنم پارسال همین موقع ها بستری بودم
آمپول ریه میزدم و...اوووف اصن یادش نباشه خیلی خیلی دوران حاملگی سختی داشتم....

خاطره خوب رو اگه بعضیا میزاشتن از بعد زایمانم حتما داشته بودم ولی جز حال بدی هیچی نیست میترسم بچه بیارم باز همین آش باشه فکر دومی موی تنمو سیخ میکنه

وای پامو میگرفت شبا نمیتونستم بخوابم اصلا یا به زور نشسته ی چرتی میزدم .خیلی دردش وحشتناک بود خدارو صد هزار مرتبه شکر پسرم ۲۸ تولدشه

خیلی سخته همه جوره ولی به همون اندازه هم شیرینه😍

من پارسال دیگه قشنگ داشتم قلمبه میشدم

دقیقا منم باورم نمیشه درد دوتاشو کشیدم و گذشت و رفت

من پارسال این موقع روزای خیلی سختی داشتم. شقاق سینه😢😢😔😔
بهش که فکر میکنم میگم خداراشکر که گذشت
خیلی بد بود😔

سوال های مرتبط