خانما بیایین درد دل دارم ما خونه مامانم بودیم پسرم‌خیلی اذیت گریه میکرد ی بارم دستش خورد تو چشم شوهرم خیلی صدا بلند داشت پسرم دعوا کرد من گفتم هیس چون مامانم مستاجره دیگه شروع کرد صداش برد بالا ک دختره تو خیلی چیزه منم گفتم چیزی گفت تو خیلی گوهی منم گفتم گوه خودتی گفت کاری نکن بزنمت همینجا بزارمت منم گفتم تو گوه میخوری بزنیم بزنی میخوری بعد ب مامانم گفت من ارواح خاک پدرم و جون پسرم از این سیر شدم و فقط دارم تحملش میکنم بعد دیگه امدیم خونه منم ی دل سیر فحشش دادم و نفرینش کردم میخاستم ول کنم برم پسرم فرستاد جلو ک نگذاره منم گفتی وقتی میگی سیر شدی ازم‌ پس گ و ه میخوری نمیزاری برم .بنظرتون من با این مرد چکار کنم ؟

بخدا دست من بودم همه مردارو خفه میکردم منم خستم

هیچی عزیزم این خرهایی که ما داریم هیچ وقت آدم نمیشوند.

چقد دل مامانت شکسته الان شوهرت چی گیرش اومده اینو به مامانت گفته

به نظرم تو دعواهاتون نباید بذاری حرمتا شکسته شه
نباید به هم بی احترامی کنین
اون بی احترامی میکنه تو هیچی نگو بذار همونجا همه چی تموم شه

😐 ‌‌‌‌‌

مادرت واکنشی نشون نداد؟؟