خیلی ناراحتم . چند روزه کمردردو زانو درد امانمو بریدن . امروز رفتم دکتر سه تا امپول زدم اینقد درد داشتن این امپولا حالم بد شد نتونستم بلند شم بیچاره دکتره هم نگران شده بود به سختی پیاده رسیدم خونه چون نزدیکه نمیشه با ماشین رفت باهمین کمرددرددیشب پسرم بدخواب شده بود گریه میکرد بغلش میکردم نابود شدما ولی این مرده بلند نشد بغلش کنه ! میگه نمیدنستم کمردرد داری دروغ میگه خودش چند بار گف ببرمت دکتر ! الان اینبد جیغ زد پسرم نبردش تو اتاق پیش خودش آرومش کنه منم از ظدت عصبانیت زدم تو گوشش ! فک میکنید میتونستم بعد خودم نشستم های های گریه کردم یه دسشویی نمیزاره برم میگه باهم بریم این شوهر ب درد نخور هم میگه دوبار بردمش بازار خو ! مگه ب اینه! من گاهی صب تاشب ب زور میرم دسشویی گوشیمو وقت خوابش میگیرم حتی جواب پیامم نمیزاره بدم هزار بار میبرمش دسشویی ته حیاط حیاط هم سیصد متر . شبا از شدت کمر دردو زانو درد میمیرم به بازار ببری ده دقه اونم کافیه؟ نه پدری نه مادری نه مادرشوهری یتیم و بی کس! اگه مردی دارید حامیه اگ‌مردی دارید کمک میکنه بخدا خوشبخترینید ! منکه فقط زمانی که خونه نشیته تعطیلیه انتظار دارم همونم دیگه ندارم . از اول بچه دوست نبود اهل خانواده نبود عاشق تنهایی بود افسوس! زمان ب عقب برنمیگرده! افسوس!

۴ پاسخ

من که طبقه بالا مادرشوهرم خودش که هیچ ننه شم میاد هی میگه بچم خسته س سرکار بوده بذار بخوابه یعنی انقد میره رو اعصابم خودش که همش خوابه ننه شم اضافه میشه

وای شوهر منم اصلا دست به بچه نمیزنه حوصلشو نداره من با گردن درد بغلش میکنم راه میبرم بلکه بخوابه ...منم تو غربتم احدی رو ندارم هیچ کس نمیاد پیشم

عزیزدلم بخاطر شرایط خودت پوشک کن الان هم بچه اذیت میشه بیشتر خودت عذاب میکشی
همه مردا هم خرن نگران نباش

غصه نخور عزیزم خدای ما هم بزرگه

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۲ سالگی
سلام مامانا اومدم درد و دل کنم امروز پسرم خیلی اذیتم کرد از صبح ک بیدار شد همش گریه کرد هیچ می‌گفت میخام بزنمت محکم چندتا خوابوندم تو صورتم و چشمم منم همش بغلش میکرد میگفتم چی میخوای مامان فقط می‌گفت میخام بزنمت و گیر داده بود الان باید بریم فروشگاه گفتم مامان دست و صورتمو بشورم صبحانه بخوریم میریم می‌گفت نه نمیرفت دسشویی نه یمذاتش من برم اهرم جیش کردن تو شلوارش پشت در دستشویی هم کلی گریه کرد بعد یک ساعت تمام با زور گوشی و تلویزیون ساکت شد بعدم ک بردمش بیرون کلی اذیتم کرد میخواستم خرید کنم همش می‌رفت و من دنبالش آخرم کیلی داد زدم سرش جلوی همه و زدمش زنعموش اومده بود فروشگاه رفته پیش اون میگه میخام پیش اون باشم و نمیومد با زور دیگه باهم اومدیم بعدم خونه دوباره کلی اذیت کرد شلوارش در آورده بود و لخت راه می‌رفت نمسذات بپوشونمش هی جیش میکرد دور خونه با کتم هم نپوشید منم کلی جیغ و داد کردم و گریه کردم نمیدونی. مایر کرد که اینقدر ازش بدم اومده بود ب خدا باورتون نمیشه وقتی زنعموش رو میبینم انکار اون مامانشه از این رو به اون رو میشه ب شوهرم میگم این دعا داره همش میعاد بره خونه اونا پیش اون باشه منو کلی زده و اذیتم کرده منم اعصاب ندارم دیگه زورم میاره جاریم خودش ی بچه داره جیکش در نمیاد ولی این ابرو برا من نداشت تو همسایه ها از بس جیغ و داد کردم و همش داره گریه میکنم از بچگی هم همین بود الآنم همینه ی دستشویی نمیتونم برم