من واقعا آمادگی روانی از شیر گرفتن سبحان رو نداشتم. نمیدونم این چه کاری بود کردم 🫠
از یه طرف از بعد مریضیش مدام آویزون سینه بود و غذا نمیخورد، از یه طرف هم هردفعه ناراحت بود میخواست با سینه خودشو آروم کنه.
الان ولی دو هفته تقریبا میگذره از وقتی از شیر گرفتمش، به شدت غرغروتر شده و از یه طرف عذاب وجدان دارم و دلم میسوزه براش میگم کاش از شیر نمی‌گرفتم. این عذاب وجدانه یقه منو ول نمیکنه.
بعضی وقتا با خودم میگم بدم دوباره بخوره تا آخر تابستون، ولی باز با خودم میگم خودت میدونی این کار اشتباهه و بچه بیشتر زجر میکشه از اینکه بخوای دوباره از اول از شیر بگیریش.
مایعات و میوه و غذا و اینا خوب میخوره و از اون بابت نگرانی ندارم ولی اصلا از لحاظ ذهنی نتونستم هنوز به پذیرش این برسم که دیگه شیر نمی‌خوره 🥲
امروز بعد دو هفته یهو وسط گریه گفت می می و گفتم می می تموم شده دیگه مامان. ولی یهو دادم دو تا میک بزنه که مطمئن بشه تموم شده 🫠 دارم دیوونه میشم فکر کنم 😶

تصویر
۱۳ پاسخ

عه..چه کار بدی..هوایی نکن بچه رو

وای دختر این چه کاریه منم وقتی پسرمو از شیر گرفتم عذاب وجدان داشتم ولی تا ابد که نمیشه شیر بخوره.اصلا یکماه دیگم بخوره آخرش که چی باید میگرفتی دیگه مگه اینکه میخاستی تا ابد بهش بدی.اصلا فکرشم نکن.شیر دیگه فایده ای نداره توو این سن.بدرد هیچی نمیخوره فقط وابستگیه الکیه

نههه عزیزدلم دیگه اصلاااا نده بهش
اصلاااا
چون بیشتر آسیب می‌بینه
این مدت بهش خیلی محبت و توجه کن
باهاش بازی کن
که آسون تر براش بگذره ...

ماشالا دگ بزرگه عزیزم ،عذاب وجدان چرا
این همه مدت شیرش دادی گلم افرین
اون حسای الکی رو ولش کن ,الان شرایطتت مثل موقعی ک ی خانومی زایمان میکنه افسردگی میگیره توام الان تو مرجله افسردگی بغد از شبر گرفتنی
بچه رو هوایی نکن دگ‌

ببین من اون اوایل بعد از از شیر گرفتن پسرم،بارها گریه کردم،بارها تحریک شدم مجدد بهش بدم ولی وقتی به شیر دادن و چسبیدن بچه به سینم فکر میکردم میگفتم نه تحمل کن،چون من شیرم خدا رو شکر خوب بود و پسرمم خیلی شیر میخورد و همین کلافه‌ام کرده بود.الان دوماه میگذره قشنگ دیگه عادت کرده.زیاد بغلش بگیر و چند برابر قبل بهش محبت کن،بیرونش ببر،باهاش بازی کن و انقدر سرشو گرم کن که هم خودت هم بچه یادتون بره اصلا ممه‌ای وجود داشته.

واقعا آمادگی روانی نیاز داره این موضوع برای مادرم خیلی سخته

دقیقا پسر منم سن پسر شماست
چند وقتیه خیلی ضعیف شدم با خودم میگم از شیر بگیرمش
ولی خوندن تاپیک شما دو دل شدم!
در کل وقتی دخترمو از شیر گرفتم حال روحی خودمم بد شد کم کم هر دوتون بهتر میشید

ببین چ الان چ تابستون چ ۲سالگیش این پروسه باید تموم بشه
هرچی زودتر بهتر
و اینکه هرموقعی ک بگیری تغییر خلقیات هم داره
ولی اینکه بدی باز بخوزه یژرگترین ضربه رو بهش میزنی

من پناه رو ۱سال و ۴ماه ازشیر گرفتم🥲🥲خیلی اذیت بودیم هر دو ولی الانم خیلی فرقی نکرده فقط من یکم کارم سبکتر شده🫠🫠

من یکماهه سلمارو ازشیرخودم گرفتم اما شیرخشک میخوره بیشتر نازش میکنم ماساژش میدم بهونه نمیگیره الحمدالله ببین هرچی بگذره سختترمیشه از شیرگرفتشون چون وابسطه ترمیشن

اصلا نباید میدادی میخورد من به پسرم 1سال و7ماه شیر دادم واز این بابت اصلا ناراحت نیستم

عزیزم دیگ برا سلامت خودمونم شده باید میگرفتیم. منم شاهانو گرفتم چون هروقت شیر میدادم ضعف میکردم. شاهانم ی مدت غرغرو بود الان خوب شد دیگ

نکن اینکارو چون پسرم هس خوب نیس براش داداش من تا ۷ سالگی از سینه مادرم اویزون بود تا ده سالگی ام ور میرفت باور کن تا ۱۲ سالگی ام باز ی خورده بازی میکرد👾

سوال های مرتبط