یه وقتایی واقعا کم میارم خسته وکفری میشم پسر بزرگم خیلی نق میزنه داداش کوچیکشو دوست داره ولی حسادتشو سر من خالی میکنه منو اذیت میکنه دقیقا وقتی دارم بچه شیرمیدم میگه بیا منو بغل کن بخوابم بیا فلان کارو بکن اگر نرم هی غر میزنه لجبازی میکنه بیشتر اذیت میکنه دیگه واقعا کشش ندارم خیلی عصبی میشم ولی خودمو کنترل میکنم دادنزنم خیلی مادرا رو دیدم بچه هاشونو کتک میزنن من اینکارو نمیکنم ولی از درون پکیدم واقعا

بازم خوبه سر خودت خالی می‌کنه دختر من اینقدر بچه رو فشار میده میبینی خودشو انداخته رو سینه بچه یا پاهاشو فشار میده دستش رو میپیچونه شکمش رو فشار میده اسباب بازی پرت می‌کنه بهش روش می‌خوابه ...من دیگه یه جاهایی میزنم اول تا سه بار میگم نکن بعضی وقتا هم داد میزنم ولی فایده نداره حتی زدن وقتی می‌خوابه میگم بیا بغلت کنم برات کتاب بخونم نمیاد بیدارش می‌کنه بعد میگه حالا بیا🥺

وااای منم دخترم اینطوریه اگر اون روز دختر کوچیکه نق نزنه بیشتر توجه میکنم ب بزرگه ولی امان از روزی ک کوچیکه غذا نخوره هی گریه کنه عصاب نمیمونه سرجفتشون ب خصوص بزرگه داد میزنم

مال منم اینه دخترم ۴سالشه خیلی ناراحتم ازاین موضوع نکنه فردا عقده ای بشه بااینکه اصلا پیش اون قریون صدقه ی پسرم نمیرم

منم درد تو دارم روانی شدم خواهر

اینکه خوبه دختر من 18 سالشه میگه از وقتی داداشم اومده دیگه ب من توجه نمیکنید ‌....یا اینکه دخترم اشتباه کنه همش میگه مقصر پسرته ک شما ب من دعوا میکنین با اینکه قبل پسرمم اشتباهاتشو تذکر می‌دادیم

وای دقیقا کارای دختر من خیلی اذیتم می‌کنه مخصوصا وقتی داداشش به بدبختی و گریه میخوابونم می‌ره سرش داد میزن بیدارش میکنه آنقدر عصبی میشم داد میزنم چندبار هم زدم ولی یواش ولی باز پشیمون میشم انقد بوسش میکنم یعنی هرچی زجرم میده هیچی نمیگم ولی این کارو می‌کنه واقعا عصبی میشم دیگه کتک و دعوا هم فایده نداره دعوا میکنم بهم می‌خنده اصلا نمی ترسه سنشونه باید تحمل کنیم تا یکم بزرگتر شن عاقل شن خدا به همه مامانای نیم شیر صبر بده واقعا سخته

منم دقیقاااا درشرایط توهستم بااعصابس ضعیفتر .
پناه استفراغ میکنه مهراد ازدسی عوق میزنه پناه یه مدت درگیرالرژی کودکان بود نفس تنگی داشت مهرادم ازون موقع هی ادای خفه شدن درمیاره حسادتش نموده مارو

داداش بزرگه چند سالشه؟