سلام مادرا کیا سنشون پایینه؟ بیاید ببینم شما هم اینطورید؟
من ۱۶ سالگی عقد کردم با میل خودم و عشق
شوهرمو هم خیلی دوس دارم و پشیمون نیستم
یه دختر ۲ ساله دارم که جونمو براش میدم
اینم بگم ۲۱ سالمه الان
از اول نامزدی همسرم تولیدی ساندویچ سرد داشت شغل دومش بود و شغل اولش آزاد و دور از فضای خودمون بود
بعد از چند ماه شغل اصلی شد تولید ساندویچ سرد کارگاه زدیم و من پا به پاش باهاش بود حتی وقتایی که باهم جر و بحث داشتیم و قهر بودیم اوایل صبحا باهم از ۷ صبح تا ۲ ظهر میرفتیم و میومدیم خونه بعد کم کم شد ۶ صبح تا ۴.۵ بعداظهر بازم میرفتم و همسرمم قدرمو خیلی میدونست بعد ۱ سال عروسی کردیم و همچنان همین بود
۱ سال بعد عروسی باردار شدم جتی یک روز قبل زایمان هم از ۷ صبح تا ۵ بعداظهر کارگاه بودیم دخترم به دنیا اومد بعد ۲.۳ ماه هروقت کار زیاد بود میرفتم و جایگزین من مادرشوهرم بود
بعد از ۵ ماهگیش دیگه خودم رفتم و دخترمم بردم بعد از ۱ ماه دیگه دخترمو گذاشتم پیش مادرشوهرم از ۷ میرفتیم تا ۳ که برگردیم خونه
۱ سالگی دخترم مغازه پروتئینی زدیم در کنار سادوسچ هایی که تولید میکردیم ینی شد ۲ شغل و من از ساعت ۷ تا ۳ میرفتیم و اوایل شاید هفته ۲ بار من تا ساعت ۵.۶ میموندم مغازه تا همسرم از پخش ساندویچ میومد میشد ۲ و حساب کتاب میکرد و ناهار می‌خورد میدفت خونه ۲ ساعتی می‌خوابید و میومد

۱۷ پاسخ

باعث افتخار هستی خانوم👏👏👏خدا برکت بده به جان و مالت
تلاش برای زندگی احسنت داره دلگیر چرا باشی👏

عزیزم خداروشکر که سالمی و میتونی اینطوری واسه زندگیت تلاش کنی
ولی طبق چیزایی که اطرافم دیدم
کاری کن که مردت هم همیشه قدرت رو بدونه

خوشبحالت. کاش من جای تو بودم. آرزوم همچین زندگی بود. اما حیف که .....

عزیزم ب خودت افتخار کن
همینکه دستت تووو جیب خودته و پابه پای شوهرت داری زندگیتونو جمع و جور میکنی واقعا جای تحسین داره و خدا رو شاکر باش هر کاری ک میکنی ب عنوان وظیفه نیس و قدر دانی ازت میشه

سلام من به عنوان خانم ایرانی بهت افتخار میکنم انشاالله که جواب زحمتهات وتلاشهات و تو زندگیت می‌بینی مطمئن باش منم مثل شما سختی زیاد کشیدم شاید هم بیشتر از شما منم کلی موهامو سفید کردم به خاطر فشارهای روحی روانی منم از 15سالگی عقد شدم تو 18سالگی ازدواج کردم وبعدش خیلی سختی کشیدم دوسال با مادرشوهر نشستم والان که موهام سفید یکدست شده همه میگن ارثیه ولی خبر از دل آدم و زندگی طرف که ندارن خدا برا همه بسازه

میفهمم چی میگی خداقوت منم توسن۱۴سالگی ازداج کردم ۱۶سالگی زایمان کردم الان ۲۶سالمه ۳تابچه پشت سرهم شوهرمم خیلی بدخلقه همش میگم همسنای من یاازدواج نکردن یاتازه ازدواج کردن من ازصب تاشب توخونه زحمت میکشم به بچه هامیرسم آخرشم شوهرم بی احترامی بهم میکنه وقدرمونمیدونه

هرکسی یه سختی داره وکشیده

آفرین بهت ان شاالله همیشه پیشرفت کنی

منم تو سن ۱۶ عقد کردم وتو سن ۱۸ ازدواج کردم و۲۱ سالگی دخترم به دنیا اومد و تو سن ۲۶ سالگی پسرم منم با نداری شوهرم خیلی ساختم یعنی بیش از حد خداروشکر راضی هستم ولی تهش میگم جونی نکردم همش درگیر زندگی شدم که الان که دخترانه الان رو میبینم خودم تعجب می‌کنم که من همسن اینا بود زایمان کردم چطور تونستم از پس خیلی کارا بر بیام

دمت گرم شوهرت هم باید قدر تو رو بدونه. خونه ای که با تلاش و زنانگی و مدیریت تو خریده شد به نامت زد؟ عشق و دوست داشتن جای خودش… ادم توی سن پایین کمتر منطقی فکر میکنه

یه چیز بهت بگم همینکه شوهرت رو دوس داری اونم دوست دداره قدرتو میدونه و بچه سالمو اروم داری ینی از همه جلوتری
اتفاقا خوشحال باش تو این سن ایمجوری هستی
من امشب از اذیتای بی حدو اندازه پسرم فقط اشکم دراومد از کم مسئولیتی شوهرم
و فقط گفتم خدایا کاش عمرمو کم میگردی ولی برمیگشتم به عقب

سلام عزیزم خدا قوت میگم. ان شاالله همیشه در رفاه و آرامش کنار هم پا ب پای هم باشید.
اما اگه احساس میکنی فشار روت هست با همسرت مشورت کن.

نمیدونم کی دلتو شکونده شوهرت مادرشوهرت یا اصلا کس دیکه ولی از من به تو نصیحت دخترخوب هیچوقت صدخودتو واسه هیشکی نزار بیشتر از توانت از خودت کارنکش خودتو دوست داشته باش شما وقتی بچه دار شدین دیگه نباید میرفتی مغازه الان همه این کارا شده وظیفت نمیگن لطف کردی میگن وظیفت بوده

انشالله خدا بهتون برکت بده

به خودت افتخار كن كه تو اين سن، پا به پاي عشقت موندي، زندگيت ساختي، مادر هستي و كسب و كار خودت رو داري 😘 خسته نباشي عزيزم ، ❤️❤️

خدا به زندگیتون برکت بده عزیزم

چند ماه اینطوری گذشت و مادرشوهرم محلشونو عوض کرد و دیگه نمیشد دخترمو ببرم پیشش تقریبا ۷ ماه من دخترمو صبحا با خودم میبردم مغازه و ظهر هم باهم برمیگشتیم خونه 😄بعدم که ما بعد از ۴ سال اینطوری تلاش کردن یه خونه نقلی خریدیم و اومدیم سمت مادرشوهرم اینا
همچنان ما همین روال رو داریم با این تغییر که
من از ساعت ۷.۳۰ تا ۲ و هفته ای یک بار تا ۴ مغازه ‌ام و بعدش با اتوبوس میرم باشگاه و بعدشم پیاده میام خونه و پیش دخترم
تمام این حرفا برای این بود که هیچکس نفهمید من بیشتر از سنم دارم تحمل میکنم و سختی میکشم جوری که تو سن ۲۱ سالگی هرکی چشمش به موهام میوفته میگه مو سفید کردیاااا ارثیه؟؟
هروقت خسته میشم یا تو آیینه موهامو میبینم میگم دختر همسن ت سالای تو الان تو خیابون دنبال دوست پسر و رفیق بازی
ولی تو حتی یه رفیق هم نداری
پشیمون نیستم ولی گاهی بد دلم میگیره برای اینکه از یه دختر ۲۱ ساله انتظار دارن کار هایی بکنه برای خیلی از دخترای ۳۰ ساله تازه قفلش باز شده😅
معذرت میخوام سرتونو درد آوردم
تا حالا درد و دل نکرده بودم
و صرفا فقط بخاطر دل گیریم بود😄

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
سلام مامانا خوبین، من یک ماهیه تو پروسه اموزش از پوشک گرفتن شاهانم گفتم خیلیا الان لازم دارن براتون تاپیک بزنم...


ببینین مامانا،عشقای من همموووووون سخت در اشتباهیم، من کارگاه ترک پوشک گرفتم نه از اونهایی که میگن یه ماه قبل از پوشک گرفتن اموزش بدین،نمیدونم ۳ سالگی از پوشک بگیرین و این چرت و پرتها من کلی کارگاه گرفتم و دیدم که بهترینشون کارگاه ترک پوشک خانوم مرضیه اسماعیل پور بود،که برخلاف عقیده خیلیا میگه از ۱۸ ماهگی،۱۹ ماهگی بچه کنترل مثانه ش رو داره ولی براش سخته از همون موقع از پوشک بگیریم یعنی برای مغز بچه (در اینده) خیییلی خطرناکه از پوشک بگیریم وهمش بگیم بشین،زور بزن،پی پی کن،جیش کن..... بازه زمانی از ۲ تا ۴ سالگیه،یعنی اگه یک سالگی ذهنش رو اماده کنیم ۲ سالگی تا ۲و سال و خورده ای رااااحت از پوشک گرفته میشه...پس سن دقیق اصلاااا نداریم بازه زمانی هست،یه بچه ای ذهنش اماده ست ۲ سالگی یه بچه ای اماده نیست ۳ سالگی از پوشک گرفته میشه... ولی بدونین هییییچ بچه ای بدون آمادگی ذهنی هیچوقت همکاری نمیکنه و تاااا مدتها زندگی و اعصاب و روان هردوتون بهم میریزه تا یاد بگیره...... پس مهمترین چیز آمادگی ذهنیه که خییییلی راحته هم برا شما هم نی نی گل.باید اول بچه از ماهها قبل حتی یکسال قبل آمادگی ذهنی بشه چون جسم بچه توانایی کنترل مثانه و دفع رو داره اینکه میگین یهو از پوشک بگیریم و دیگه پوشک نکنیم یه فاجعه ست که ممکنه ماهها بچه پی پی شو نگهداره یا مقاومت کنه توی دستشویی رفتن، چون معمولا بچه ها یبوست دارن (پی پی سفت، پی پی سوسیسی دراز، پی پی که یک سانت اولش سفت و بقیه طبیعیه همه اینا یبوستن) بقیه تاپیک بعد