من از ۱۲ روزگی بردم .. فقط میگفتن قرآن و نون و نمکش هم باهاش ببر
نه میگم دسته نه میگم غلطه ولی من دخترم سی و هفت روزش بود رفتیم جایی بعد دخترم بغل کسی بود از زیر درخت رد شد شب بود تا من رسیدم بسم الله گفتم دخترم رد شده بود بعد شب اومدیم خونه همه چیز اوکی بود من با دخترم شبا رویه تخت میخوابیدیم شوهرم پایین من عادت دارم کلا پتو رو روی سرم میکشم رفتم زیر پتو دخترم کنارم خواب بود یهو حس کردم کسی اومد روی تخت قشنگ تخت پایین بالا شد فک کردم شوهرمه اومده دخترمو بوس کنه دیدم دیگه تکون نیست اوندم بیرون دیدم کسی نیست گفتم خیالاتی شدم دوباره رفتم زیر پتو ده ثانیه بعد دخترم یه جیغ از ته دل کشید از اون به بعد اینقد گریه میکرد که کبود میشد بعد بابام سوره میخونه برا دخترم خوند گفت اذیتش کردن
نه بابا
من انقد بیرون و جاهای مختلف رفتم
نه اینا حرف چرنه
همه میبرن
مگه نمیرن بهداشت
من گه از سه روزگی این بچه آواره بودم
نه اصلا
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.